امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
وکالت بلاعزل و غبطه موکل
#1
سلام خدمت دوستان و سروران و اساتید

یک مساله ساده اما در عین حال پیچیده ای در خصوص ارتباط بین وکالت نامه بلاعزل و ماده 667 قانون مدنی (رعایت غبطه موکل) بوجود آمده است.

بیان مساله:
- مردی از همسرش وکالت نامه بلاعزل برای فروش، مصالحه و یا اقاله یک آپارتمان را دارد.
- حدود اختیارات وکیل شامل:
حق توکیل به غیر دارد
انجام هر نوع معامله اعم از فروش و انتقال قطعی، اقاله و اجاره و رهن و مصالحه
به هر شخص ولو خود وکیل
به هر قیمت و شرط و مدت و کمیت و کیفیت
اسقاط کافه خیارات ولو خیار غبن به هر درجه و هر مقدار
تسلیم مورد معامله و مبیع و اخذ بها و قبض ثمن
موکل ضمن عقد خارج لازم حق عزل وکیل و ضم امین و هرگونه اقدام مستقل....از خود سلب و ساقط نمود
وکیل دارای اختیارات تامه در خصوص مورد وکالت و لوازم آن از جمله حق توکیل به غیر ... میباشد

توضیح: این آپارتمان دو سال قبل به هزینه وکیل (مرد) به نام موکل (زن) خریداری شد. اقساط بانک نیز طی دو سال از سوی مرد پرداخت شده است. حقیقت ماجرا این است که مردی به نام همسرش خانه ای خریده و پس از دو سال از همسرش وکالت نامه مذکور را گرفته است.

شرح دعوی :
وکیل طبق وکالت نامه فوق آپارتمان را صلح نموده است اما موکل (زن) از وکیل (مرد/همسرش) بدلیل عدم رعایت غبطه موکل طرح دعوی کرده است.

سوال: چه کسی و به چه علت برنده دعوی خواهد بود؟
پاسخ }}
#2
با عرض سلام مخاطب محترم نظر و برداشت بنده اینگونه بوده یک وکیل همیشه و در هر حالتی مطابق قانن مدنی و قانون ثبت یک وکیل بوده و هست و خواهد بود مگر نا به شرایط خاص و مقرر مثلاً در مورد یاد شده شما اگر وکیل مبایعه نامه ای از موکل داشته باشد رعایت غبطه و مصلحت و هر چیز دیگری قابلیت استناد ناشته اما در وکالت بدون صلح و یا بیع و هر عقد دیگریدر صورت رعایت شروط عقد مثلاً در بیع وجود و مشخص بودن ثمن و مثمن الزام رعایت غبطه و مصلحت و منافع موکل لازم و واجب بوده و در اصل در اینگونه وکالت هرگونه عمل وکیل که منافع وکل را به خطر اندازد خیانت در امانت و یا به طور خلاصه ملزم به جبران خسارت به میزان مقرره قانونی میباشد و یا اگر وکیل اصل سند را همراه نداشته باش و هنوز ملک در تصرف مالک باشد باز هم موکل در این دعوا اصالت داشته چون از نظر قانون ثبت کسی مالک بوده که سند ملک به نامش بصورت قطعی باشد لذا تعریف و توصیف هر حقوقدان با دیگری متفاوت بوده و اصل و قاعده و رویه قالب این فکر میکنم نظر بنده باشد تا ببینیم استدلال دوستان چه باشد
بالا ترین محکمه وجدان است.و بالاترین پشتوانه مطالعه و تفکر در امور.
پاسخ }}
#3
سلام عرض ادب حضور جناب کامیاب
نمونه پرونده وکالتی داشتم که وکیل مورد وکالت را که ارزش واقعی ان100/000/000تومان بود به قیمت 250/000تومان به خودش انتقال داده بود ودر سند اورده بود ثمن تحویل فروشنده گردید خریدار اقراربه تصرف دارددر صورتی که ثمن تحویل نشده اگر شده باشد طبق مفاد وکالت باید یک رسید عادی از موکل مبنی براقرارنزد وکیل باشد که نبود.
طرح شکایت خیانت درامانت گردید حتی وکیل در تحقیقات حاضر نشد بالنتیجه قرار منع تعقیب صادرگردید نسبت به قرار به دادگاه شکایت گردید شاکی موکل ارشاد به طرح دعوی حقوقی گردید

از احکام کپی دارم جهت اخذ رای وحت رویه اما تا بحال هیچ رای مخالف آن ندیده ام
ما بیشتر،
از برداشتهایمان آزار میبینیم تا از واقعیتها...............
پاسخ }}
#4
با عرض سلام خدمت دوست بزرگوار جناب حکمت در پاسخ به اظهارات شما باید با این استدلال عرض کنم که متاسفانه حقوق جزا در کشور ما معقوله ای بوده که دفن شده و فقط ایام خاص مانند شب جمعه سال گشتها و تولدها و.... به سر این گور میروند اگر میبینید اکنون در کشور ما جرم جنایت مال مردم خوری خیانت..... بیداد میکند بخاطر به رحمت خدا رفتن حقوق و قانون جزا در کشور بوده و از طرف دیگر وقتی سیاستهای کلان کشوری هدفش ایجاد درآمد به هر طریقی و به هر روشی میباشد یعنی عدالت پولی این نوع عدالت هیچگاه و در هیچ جایی از فقه و دین اسلام جایگاهی نداشته اما اکنون شرف نظام قضایی فقط شده ایجاد و کسب درآمد لذا شما نباید زیاد از اینگونه موارد مشهود ناراحت شوید چون لذا عملاً میبینید هزینه های دادرسی از 2 درصد شد 3 درصد هیچ قاضی عادل و حتی ریاست محترم قوه قضائیه هم دم بر نیاورد یا موارد بسیار مانند هزینه اجراء..... خانه از پای بست ویران است به قدری که ریاست ثبت برخلاف صریح قانون به خودش اجازه میدهد بخشنامه صادر و قانون را ملغی کند مانند قانون تسهیل و.... و یا مواردی که امثال من و شما بسیاد دیده ومیبینیم لذا دوست گرامی بیانات بنده درست بوده اما چون هدف کسب درآمد بوده اگر شما ضمن شکایت کیفری دادخواست ماهیتی بدهید در آن زمان پی خواهید برد به دلیل ایجاد درآمد برای دولت و قاضی رسیدگی کننده هم کیفری حکم میگیرید و هم حقوقی لذا دوست بزرگوار سارقی سرقت نموده و از حرز مالی را برده و پس از شکایت مالباخته بجای رد مال و جبران خسارت فقط به ماهیت کیفری رسیدگی و در باب رد مال مالی که موجود بوده که هیچ به مالک مالهای فروخته شده را بیان نمودند باید دادخواست بدهید ببینید بعضی از قضات چگونه در این کشور قضاوت میکنند وقتی در اینمورد صاحب حق و مال بحث کیفری میکند بیانشان این است که استدلال و برداشت من این است ..... لذا در رویه جاری در اینگونه موارد موکل باید و لزوماً دادخواست مطالبه ثمن به نرخ روز و با جلب نظر کارشناس رسمی دادگستری ارائه نماید تا هم سبیل کارشناس رسمی چرب شده و هم سبیل دولت و هم کارانه قاضی محترم پرونده و..... یعنی با ارائه دادخواست و اعلان نظر کارشناس اختلاف قیمت ثابت شده و غبن نیز اثبات و خیانت نیز اثبات میشود لذا در بحث کیفری به صرف فقط رسیدگی و حتی اعلان نظر کارشناس باز هم حق مشخص نشده بلکه حق جیب دولت و عوامل دولتی بوده به قول ضرب المثل دوستم که میگفت حسن گاوش شیر نمی داد رفت دعا نویس دعا نوشت گاوش شیر داد و بعد از چند وقت حسن دعا را باز کرد و خواند توی دعا نوشته بود ما که به پولمون رسیدیم گاو حسن شیر میده به من چه نمیده به من چه این بود دعای دعا نویس و در نظام پولی ماهم همین است دولت کیسه اش به هر عنوان و روشی پر شود گور پدر طرفین دعوی زیرا هم اکنون یک نمونه بارز این مورد ارائه دادخواست و دریافت هزینه دادرسی قبل از برسی اینکه دعوی قابلیت استماع دارد یا خیر بدون توجه به ماهیت و اصول رسیدگی در محاکم چه مدنی و چه کیفری هیچ فرقی نمیکند چون فقط هدف مرجع رسیدگی کننده کسب درآمد بوده ولاغیر لذا مطلب دادخواست ماهیتی ضمن رسیدگی کیفری جزء مفقود شده و لاینفک دعوی شما بوده که از قلم افتاده امید وارم از بیانات بنده توانسته باشید پی به آنچه اصول بوده برده باشید این نظر و برداشت شخصی بنده بوده از پرچانگی خود پوزش می طلبم
بالا ترین محکمه وجدان است.و بالاترین پشتوانه مطالعه و تفکر در امور.
پاسخ }}
#5
با عرض سلام خدمت بزرگواران

گویا بحث کمی به انحراف رفت.
سوال اصلی این است که:
اگر شخصی وکالت بلاعزل دارد و یکی از اختیارات مصروح در متن وکالتنامه، دادن اجازه صلح به وکیل است، در اینصورت اگر وکیل صلح کند و آنگاه موکل با اشاره به عدم رعایت غبطه موکل خواهان بر هم زدن سند صلح شود، آنگاه تکلیف چیست؟

حقیقت ماجرا این است که موکل با رضایت کامل این اختیار را به وکیل داده اما بعدا پشیمان شده و با استناد به ماده 667 قانون مدنی طرح دعوی نموده است.

خوشحال می شوم که نظر سروران را در این زمینه بدانم. ممنون
پاسخ }}
#6
با عرض سلام دوست بزرگوار بحث به انحراف کشیده نشده بلکه نقط نظرات و پایه و اساس بحث همان بوده اما علاوه بر نظرات کمی انتقاد حقوقی چاشنی بحث شده که باعث باز شدن دید خواننده بحث میشود که چرا وکالت بلاعزل موجبات چالش بوده و از نظر بنده یک وکیل چه بلاعزل و چه بلاعزل ماهیتا یک وکیل بوده ولاغیر و این وکالتها بر اساس قانون مدنی متزلزل بوده مثلا به فوت وکیل یا موکل جنون پایان مورد وکالت..... لذا با این اوصاف وضعیت وکالت بر اساس قانون مدنی و ثبت مشخص بوده اما بعضی از حقوقدانان یا وکلا و یا قضات محترم برداشتهای مختلف از محتوای وکالت میکنند که این موضوع ماهیتا مخالف فهوای وکالت و خلاف قانون و شرع بوده لذا بزرگوار باید اصل و ماهیت وکالت مد نظر باشد به این معنا که یک وکیل همیشه وکیل و نیابت بر اموری را از طرف موکل داشته خواه این امور مربوط به خود وکیل و یا موکل و یا غیر باشد پس با برداشتهای ناصواب ماهیت عقد وکالت و قانون و شرع را به چالش خلاف عقل و اصول نکشیم به نظر بنده هر حقوقدانی که ماهیت عقود اسلامی و قانونی را مورد چالش و برداشت خلاف مقتضای عقد نماید شخصی غیر حقوقی بوده چون ماهیت عقود تعریف و مشخص شده از منظر قانون و شرع میباشد این نظر شخصی و برداشت قانونی بنده میباشد
بالا ترین محکمه وجدان است.و بالاترین پشتوانه مطالعه و تفکر در امور.
پاسخ }}
#7
با سلام و عرض ادب و احترام

پس صلح آپارتمان توسط وکیل در انطباق با اختیارات مصروح در وکالتنامه از نقطه نظر صحت عقود اسلامی بلا اشکال است.

سوال جدید : آیا صلح حتما باید علت داشته باشد؟
پاسخ }}
#8
با سلام فکر میکنم مخاطب محترم با توجه به بیانات و توضیحات داده شده یا انجمن را به سخره گرفته و یا توجهی به بیانات نداشته لذا مجدداً حضرتعالی را به خواندن دقیق مطالب با برداشت حقوقی دعوت میکنم زیرا تقریباً اکثر شروط بیان گردیده و در بیان پاسخ به سوال شما ( آیا صلح حتما باید علت داشته باشد؟)آیا وکالت داده شده به موکل علت داشته؟که پاسخ این سوال جواب سوال شماست با تشکر
بالا ترین محکمه وجدان است.و بالاترین پشتوانه مطالعه و تفکر در امور.
پاسخ }}
#9
با سلام
آقا این چیزهایی که شما گفتید را به جهت فقر علمی کامل نمیفهمم ولی یک سئوال مرتبط در مورد غلبه موکل دارم،در صورت امکان راهنمایی بفرمایید. :
پرونده ای با این موضوع وجود داره:
خواهان جهت فروش ملک به خوانده وکالت بلاعزل میدهد، بدون اینکه هیچگونه مبایعه و یا چیز نوشته شده دیگری در میان باشد.
خواهان از خوانده شکایت میکند که شخصا قصد انجام مورد وکالت را دارد ولیکن اصل سند در تصرف خوانده قرار دارد و قصد باز پس گیری آن را دارد،ضمنا تقاضا نموده تا تعیین تکلیف ملک در بازداشت باشد.
حکم قریب چیست؟
پاسخ }}
#10
سلام
باسپاس از جناب کامیاب که واقعا با حوصله وکامل پاسخ ارائه مینمایند که بعضا برای تایپ وپاسخ چنین پستی دو ساعت وقت صرف مینمایند
غبطه به این معنی میباشد که وکیل عملی انجام دهد که مورد وکالت مورد فساد قرارگرفته وسودی که به موکل نمیرساند بلکه مورد وکالت در معرض تضییع هم قرارگرفته است
ما بیشتر،
از برداشتهایمان آزار میبینیم تا از واقعیتها...............
پاسخ }}


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  نوع مدرک تحصیلی تاثیری در آزمون وکالت دارد؟ pedram134679 2 1,969 ۱۴ مهر ، ۱۳۹۹, ساعت --> ۰۸ : ۲۰
آخرین ارسال: p30better
  دادخواست ابطال وکالت بلاعزل amir86 18 50,663 ۲۱ فروردين ، ۱۳۹۹, ساعت --> ۲۹ : ۱۰
آخرین ارسال: حکمت
Tongue وکالت بلاعزل سند رسمی Mostafa50 0 1,036 ۱۲ آذر ، ۱۳۹۸, ساعت --> ۲۴ : ۱۲
آخرین ارسال: Mostafa50
  وکالت بلاعزل hamid_morad 9 10,394 ۱۸ آبان ، ۱۳۹۵, ساعت --> ۳۵ : ۱۳
آخرین ارسال: hamid_morad
  وکالت کاری amir86 2 6,007 ۸ شهريور ، ۱۳۹۳, ساعت --> ۳۶ : ۲۱
آخرین ارسال: حکمت

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان