۲۷ آبان ، ۱۳۹۲, ساعت --> ۰۰ : ۱۶
با تشکر از آقایان
خانم بیتا 31 ساله و مدت 10 ساله بدون فرزند زندگی مشترک آرامی داشته کارمند یکی از شهرهای تقریبا جنوبی وبدون هیچ گونه سابقه میباشد و در دوستی که با خانم آتنا که شمالی بوده و در بندر عباس همراه با پدر و مادر زندگی میکرده داشته . خانم بیتا بنا بدلایلی بدون اطلاع خانواده و شوهر ، خانه را ترک کرده و در تماس تلفنی گفته مدت 20 روز میخواهم تنها باشم و در این مدت فقط تماس تلفنی داشته (تیر 91 ) باتماس تلفنی اطلاع میدهد که آمده ام ترمینال(تهران)برای برگشتن سوارشم بعد از این تماس تلفنش خاموش میشود و هیچ گونه تماسی مدت 2 ماه نمیگیرد با پیگیری خانواده بعد از 2 ماه ( از طریق میثم دایی آتنا ) به ایمیلی جواب داده و تماس میگیرد ، در مهر 91 برمیگردد و بعد از 20 روز بدون اطلاع دوباره میرود در آذر با شرط گرفتن وکالت حق طلاق برمیگردد ، در این مدت معلوم میشود در تهران با خانم آتنا ( او نیز به تهران رفته ) اوایل رفتن در خانه خاله آتنا ( سمیه که شوهر و فرزند دارد) زندگی میکردند که هر 2 بعد از پیدا کردن کار باهم خانه ای کوچک اجاره میکنند . خانم بیتا بعد از مدتی با گرفتن وکیل طلاق میگیرد و در این مد چند بار به شهر خود می آید و دیگر خانواده از محل زندگی او اطلاع داشته و حتی برای دیدن به تهران رفتن . خانم بیتا در مدت اقامت در تهران و رفت و آمد با اقوام آتنا با همه آنها آشنا و صمیمی شده و به آنها اعتماد پیدا کرده حتی مسافرتهای دسته جمعی میرفتن تا اینکه در 30 مهر امسال خانم بیتا برای جشن ناوزدی برادرش میخواهد به شهرشان برگردد در ترمینال تهران از عابر بانک میخواهد پول بگیرد که نمیتواند ( دستگاه فقط چک پول داشته ) که میثم دایی آتنا میگوید من پول دارم میدم شما بعد به من پس بدین که خانم بیا بعد از گرفتن موجودی حساب کارت عابر خود را همراه با رمز به میثم میدهد میگوید من در حسابم 100 هزار تومان دارم 94 تومان بدین بعد از کارت بردارین اگر شما اومدین بندر برای جشن تولد آدینه خواهر زادتون (خواهر آتنا) و منم بعد از جشن برادرم تونستم اومدم بندر کارتمو بدین . خانم بیتا 8 آبان از شهرشان به بندرعباس میرود و به بقیه ملحق میشود در روز جمعه 10 آبان سمیه با بیتا تماس گرفته و میگوید شوهرم مهرداد باهات کار داره ، که مهرداد میگوید از کسی طلبکارم میخواهد برایم پول انتقال بدهد کارت بانک ... فقط میتواند انتقال دهد شماره کارتت رو بده واریز که شد شما انتقال بده به کارت من که بیتا قبول میکند و بک ساعت بعد مهرداد تماس میکیرد که 3 میلیون آمده بحسابت و شماره کارت میدهد که منتقل کند برایش . بیتا به میثم میگوید که دامادتون اینجور گفته شما خودتون برو چون هنوز کارت را نگرفته بود و میثم میرود چند ساعت بعد دوباره مهرداد تماس میگیرد که 8میلیون دیگر واریز شده بحسابتون که اینبار 3 شماره حساب میدهد و بیا به میثم میگوید او میرود تا اینکه ]خر شب به بیتا اطلاع میدهند پسر داییت فوت کرده شب بیتا میخواهد شارژ موبایل بگیرد متوجه میشود 7میلیون آمده بحسابش روز بعد ساعت 6:30 صبح میخواهد برود شهرشان برای مراسم خاکسپاری به میثم و آتنا میگوید که 77میلیون آمده بحسابش احتمالا از مهرداد است چون من تو راهم شاید پولش را نیاز داشته باشد خودتان بهش زنگ بزنید و برایش منتقل کنید کارتم که پیش میثمه و بعد حرکت میکند در بین راه با مهرداد تماس میگیرد و میگوید او نیز اطلاع بی آگاهی میکند از این 7 میلیون و میگوید احتمالا اشتباه بانکی بوده خودشون برمیگردونن که بیتا از طریق موبایل موجودی حساب میگیرد ببیند برگشت شده ولی متوجه میشود حسابش مسدود شده با دوستانش تماس میگیرد و میگوید آنها میگویند درست میشه اشتباه بانکه روز بعد و بعد از مراسمات خاکسپاری و گرفتن موجودی از موبایل هنوز رفع مسدودی نشده که به بانک باز کننده حسابش میرود میگویند از طریق دادسرا یکی از شهرهای شمال شرق کلیه حسابهایت مسدود شده که عمل کلاهبرداری از طریق کارت بانکی ( کشاندن افراد پای عابر بانک به بهانه واریز کردن پول بقصد معامله و تاییدیه گرفتن طرف از عابر بانک و خالی کردن حساب طرف ) . بیتا با دوستانش تماس میگیرد از بانک رفتن چیزی نمیگوید ، آنها اول میگویند پول ما مشکل نداشته و کتمان میکنند و میگویند برو بانک بگو کارتمو همراه با رمزش گم کردم بسوزونش یه کارت دیگه بگیر روز بعد مهرداد میگوید سر من کلاه رفته من خودم پیگیری میکنم شما بکسی نگو تا من مشکل رو حل کنم حتی شده ماشینمو میفروشم رضایت میگیرم از طرف شاکی چون بخاطر من برا حسابتون مشکل درست شده روز بعد میبیند بیتا پیگیر شده او را تهدید میکنند که اگه آگاهی یا دادسرا اطلاع بدی خوتو بازداشت میکنند چون نمیتونن کلاهبردارها رو بگیرن همه چیزو گردن شما میندازن شما هیچکار نکنین تا ما بتونیم اونا رو پیدا کنیم تو فقط بگو کارتمو گم کردم اگه چیز دیگه ای بگی کارت با آگاهی و اطلاعاته تا بخوای ثابت کنی چند ماه طول میکشه با مشورتی که با 2 وکیل داشته یکی گفته صبر کن وقتی احضاریه اومد برات برو جریان رو بگو و وکیل بعدی گفته نیابت چی هسته و بعد گفته برو آگاهی هر چه زودتر اطلاع بده . حالا بیتا نمیدونه باید بره بگه یا منتظر احضاریه باشه از اینم که بگن همدستی خیلی میترسه میگه اگه برم بگم اونا رو بگیرن بعد بخاطری من لو دادم بدروغ بگن همدستمون بوده بخوان انتقام بگیرن ازم چکار کنم .با تشکر از راهنمایی که میکنین
خانم بیتا 31 ساله و مدت 10 ساله بدون فرزند زندگی مشترک آرامی داشته کارمند یکی از شهرهای تقریبا جنوبی وبدون هیچ گونه سابقه میباشد و در دوستی که با خانم آتنا که شمالی بوده و در بندر عباس همراه با پدر و مادر زندگی میکرده داشته . خانم بیتا بنا بدلایلی بدون اطلاع خانواده و شوهر ، خانه را ترک کرده و در تماس تلفنی گفته مدت 20 روز میخواهم تنها باشم و در این مدت فقط تماس تلفنی داشته (تیر 91 ) باتماس تلفنی اطلاع میدهد که آمده ام ترمینال(تهران)برای برگشتن سوارشم بعد از این تماس تلفنش خاموش میشود و هیچ گونه تماسی مدت 2 ماه نمیگیرد با پیگیری خانواده بعد از 2 ماه ( از طریق میثم دایی آتنا ) به ایمیلی جواب داده و تماس میگیرد ، در مهر 91 برمیگردد و بعد از 20 روز بدون اطلاع دوباره میرود در آذر با شرط گرفتن وکالت حق طلاق برمیگردد ، در این مدت معلوم میشود در تهران با خانم آتنا ( او نیز به تهران رفته ) اوایل رفتن در خانه خاله آتنا ( سمیه که شوهر و فرزند دارد) زندگی میکردند که هر 2 بعد از پیدا کردن کار باهم خانه ای کوچک اجاره میکنند . خانم بیتا بعد از مدتی با گرفتن وکیل طلاق میگیرد و در این مد چند بار به شهر خود می آید و دیگر خانواده از محل زندگی او اطلاع داشته و حتی برای دیدن به تهران رفتن . خانم بیتا در مدت اقامت در تهران و رفت و آمد با اقوام آتنا با همه آنها آشنا و صمیمی شده و به آنها اعتماد پیدا کرده حتی مسافرتهای دسته جمعی میرفتن تا اینکه در 30 مهر امسال خانم بیتا برای جشن ناوزدی برادرش میخواهد به شهرشان برگردد در ترمینال تهران از عابر بانک میخواهد پول بگیرد که نمیتواند ( دستگاه فقط چک پول داشته ) که میثم دایی آتنا میگوید من پول دارم میدم شما بعد به من پس بدین که خانم بیا بعد از گرفتن موجودی حساب کارت عابر خود را همراه با رمز به میثم میدهد میگوید من در حسابم 100 هزار تومان دارم 94 تومان بدین بعد از کارت بردارین اگر شما اومدین بندر برای جشن تولد آدینه خواهر زادتون (خواهر آتنا) و منم بعد از جشن برادرم تونستم اومدم بندر کارتمو بدین . خانم بیتا 8 آبان از شهرشان به بندرعباس میرود و به بقیه ملحق میشود در روز جمعه 10 آبان سمیه با بیتا تماس گرفته و میگوید شوهرم مهرداد باهات کار داره ، که مهرداد میگوید از کسی طلبکارم میخواهد برایم پول انتقال بدهد کارت بانک ... فقط میتواند انتقال دهد شماره کارتت رو بده واریز که شد شما انتقال بده به کارت من که بیتا قبول میکند و بک ساعت بعد مهرداد تماس میکیرد که 3 میلیون آمده بحسابت و شماره کارت میدهد که منتقل کند برایش . بیتا به میثم میگوید که دامادتون اینجور گفته شما خودتون برو چون هنوز کارت را نگرفته بود و میثم میرود چند ساعت بعد دوباره مهرداد تماس میگیرد که 8میلیون دیگر واریز شده بحسابتون که اینبار 3 شماره حساب میدهد و بیا به میثم میگوید او میرود تا اینکه ]خر شب به بیتا اطلاع میدهند پسر داییت فوت کرده شب بیتا میخواهد شارژ موبایل بگیرد متوجه میشود 7میلیون آمده بحسابش روز بعد ساعت 6:30 صبح میخواهد برود شهرشان برای مراسم خاکسپاری به میثم و آتنا میگوید که 77میلیون آمده بحسابش احتمالا از مهرداد است چون من تو راهم شاید پولش را نیاز داشته باشد خودتان بهش زنگ بزنید و برایش منتقل کنید کارتم که پیش میثمه و بعد حرکت میکند در بین راه با مهرداد تماس میگیرد و میگوید او نیز اطلاع بی آگاهی میکند از این 7 میلیون و میگوید احتمالا اشتباه بانکی بوده خودشون برمیگردونن که بیتا از طریق موبایل موجودی حساب میگیرد ببیند برگشت شده ولی متوجه میشود حسابش مسدود شده با دوستانش تماس میگیرد و میگوید آنها میگویند درست میشه اشتباه بانکه روز بعد و بعد از مراسمات خاکسپاری و گرفتن موجودی از موبایل هنوز رفع مسدودی نشده که به بانک باز کننده حسابش میرود میگویند از طریق دادسرا یکی از شهرهای شمال شرق کلیه حسابهایت مسدود شده که عمل کلاهبرداری از طریق کارت بانکی ( کشاندن افراد پای عابر بانک به بهانه واریز کردن پول بقصد معامله و تاییدیه گرفتن طرف از عابر بانک و خالی کردن حساب طرف ) . بیتا با دوستانش تماس میگیرد از بانک رفتن چیزی نمیگوید ، آنها اول میگویند پول ما مشکل نداشته و کتمان میکنند و میگویند برو بانک بگو کارتمو همراه با رمزش گم کردم بسوزونش یه کارت دیگه بگیر روز بعد مهرداد میگوید سر من کلاه رفته من خودم پیگیری میکنم شما بکسی نگو تا من مشکل رو حل کنم حتی شده ماشینمو میفروشم رضایت میگیرم از طرف شاکی چون بخاطر من برا حسابتون مشکل درست شده روز بعد میبیند بیتا پیگیر شده او را تهدید میکنند که اگه آگاهی یا دادسرا اطلاع بدی خوتو بازداشت میکنند چون نمیتونن کلاهبردارها رو بگیرن همه چیزو گردن شما میندازن شما هیچکار نکنین تا ما بتونیم اونا رو پیدا کنیم تو فقط بگو کارتمو گم کردم اگه چیز دیگه ای بگی کارت با آگاهی و اطلاعاته تا بخوای ثابت کنی چند ماه طول میکشه با مشورتی که با 2 وکیل داشته یکی گفته صبر کن وقتی احضاریه اومد برات برو جریان رو بگو و وکیل بعدی گفته نیابت چی هسته و بعد گفته برو آگاهی هر چه زودتر اطلاع بده . حالا بیتا نمیدونه باید بره بگه یا منتظر احضاریه باشه از اینم که بگن همدستی خیلی میترسه میگه اگه برم بگم اونا رو بگیرن بعد بخاطری من لو دادم بدروغ بگن همدستمون بوده بخوان انتقام بگیرن ازم چکار کنم .با تشکر از راهنمایی که میکنین
