۴ بهمن ، ۱۳۹۴, ساعت --> ۴۵ : ۲۰
باسلام وممنون از راهنماییهاتون.من دوسال پیش همزمان با درخواست نفقه دادخواست تمکین دادم ولی قاضی هرسه پرونده رو توأمان بررسی کرد.ضمن اینکه من استشهادیه هم ارایه کرده ام که حدود 20 نفر امضا کرده اند که باهمسرم وخونواده ش واس تشکیل زندگی صحبت کرده اندولی ایشون قبول نکرده.ضمن اینکه تو توضیحات ارایه شده درهر جلسه دادگاه من عنوان کرده ام که قرار شهود بذارید ودر پرونده این اظهارات من ثبت شده،ولی قاضی هیچ توجهی نکرده،وهمسرم هم خودش به صراحت عنوان داشته که 4سال است تمکین نکرده وثبت شده در پرونده.اما قاضی با من متأسفانه لج کرده،همون سال اول دادگاه قاضی خودش بهم گفت اگه همسرت تقاضای طلاق بده من میپذیرم ،منم بهش گفتم شما هرجور صلاح میدونید اعمال قانون کنید ولی منم خدایی دارم ،وبه رأی اعتراض خواهم کرد وتا دیوان عدالت مسأله رو پیگیری خواهم کرد.سؤال من اینه که واقعا گیج شدم،وقتی همسرم استناد به بند 2 وبند 8 سند نکاحیه کرده وخود قاضی هم در رأی عنوان داشته که دلیلی از طرف زوجه ارایه نشده،مگه میشه قاضی به استناد ماده1130 اعمال قانون کنه؟
و سؤال دوم اینکه: بعد اینکه من بصورت کیفری محکوم به پرداخت 200 تومن بدل ازحبس شدم و اونو پرداخت کردم ،وبعد مبلغ نفقه ای که بعد از محکومیت کیفری ،واسه همسرم اصدار شد رو در وقت مقرر پرداخت کردم وفیششو داخل پرونده گذاشتم وبه اطلاع قاضی محترم رسوندم ،آیا قاضی میتونه استناد به محکومیت کیفری کنه وحق طلاقوبه زوجه بده؟
و سؤال دوم اینکه: بعد اینکه من بصورت کیفری محکوم به پرداخت 200 تومن بدل ازحبس شدم و اونو پرداخت کردم ،وبعد مبلغ نفقه ای که بعد از محکومیت کیفری ،واسه همسرم اصدار شد رو در وقت مقرر پرداخت کردم وفیششو داخل پرونده گذاشتم وبه اطلاع قاضی محترم رسوندم ،آیا قاضی میتونه استناد به محکومیت کیفری کنه وحق طلاقوبه زوجه بده؟