امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شهادت دروغ
#1
با سلام و عرض ادب خدمت اساتید ارجمند انجمن

مسئله :


1- در طی پرونده ای ک در دادسرا مطرح شده ، شاکی دو نفر شاهد معرفی نموده وشهادت بر وقوع جرم داده اند . . . .


2- دادیار محترم پرونده مهمترین دلیل قرار منع تعقیب را شهادت مطلعین و مجاورین محلی معرفی شده از طرف متشاکی اعلام نموده . . . . .( یعنی شهادت داده اند ک جرمی واقع نشده )
در صورتیکه در زمان ومکان وقوع جرم هیچ شخصی ب جز شاکی و دو نفر شهودش و متشاکی عنهم شخص دیگه ای حاضر وناظر مناقشه نبوده اند و اظهارات مطلعین محلی کذب محض بوده . . . ب عبارتی دیگر ، یکی از دو نفر مطلعین محلی معرفی شده از طرف متشاکی ، کارمند بوده و در ساعت وقوع جرم اداره تشریف داشته . . . !!! . . . و اثبات حضورشان در اداره مساویست با اثیات نبودنشان در محل وقوع جرم . . . .!!! . . . .چون عقلا محال است یک نفر در آن واحد در دو مکان مختلف حضور داشته باشد . . . .!!! . . . .


3- مطلع دوم دانشجو بوده و علی القاعده در سر کلاس درس و مشق ، نکته جالب اینجاست ک این شخص در برگ بازجوئی محل سکونت خود را ب صورت کلی شهرستان فلان مرقوم نموده و هیچ خیابان و محله وکوچه وپلاک و آدرسی ارائه نفرموده اند . . . . در حقیقت مجاور و مطلع محلی نبودن ایشان اظهر من شمس است و این خود دلیلی بر این مدعاست ک ایشان نیز در محل وقوع جرم حضور نداشته اند . . . !!! . . .


با این اوصاف آیا میتوان علیه دو نفر مطلعین محلی ک متشاکی عنهم معرفی نموده اند ب جهت شهادت کذب شکایت کیفری نمود ؟


سپاس بیکران . . . .
تنها یک قانون ثابت است ، هیچ قانونی ثابت نیست !!!
پاسخ
#2
سلام
متاسفانه شهادت درداسرا نزدبازپرس یا دادیار شهادت نزدمقامات رسمی دردادگاه نیست وقابل پیگرد نمیباشد به نوعی برای عده ای شغل شده است.
اما چنانچه دراثر شهادت کذب دردادسرا قرار مجرمیت صادروپرونده به دادگاه ارسال شود بعضآ قضات محترم به این نوع گواهی ها که اشراف دارند به شاکی اخطار مینمایند که گواهان خودرادردادگاه حاضرنمائید
حال اگردردادگاه با سوگند شرعی شهادت دهندواثبات شود شهادت کذب است قطعآ منشاء آثار کیفری برگواهان خواهدبود
از نظرات ارزشمند دوستانم بهره خواهیم برد
ما بیشتر،
از برداشتهایمان آزار میبینیم تا از واقعیتها...............
پاسخ
#3
باسلام و عرض ارادت
نظر جناب حکمت مبنی بر عدم جرم انگاری شهادت کذب در دادسرا صایب بوده و نمی توان با طرح شکایت علیه شهود به نتیجه رسید
لازم بذکر است که دادیار بایستی به دلایل شاکی توجه می نمود(طبق قاعده الدلیل علی المدعی...)چرا که بحث عدمی(عدم وقوع جرم)اصلا قابل اثبات نیست!
مرا با حقیقت بیازار ، ولی با دروغ آرامم مکن...!
پاسخ
#4
(۲۳ تير ، ۱۳۹۴, ساعت --> ۴۸ : ۲۳)مـــدافـــع عـــدالـــت نوشته است: باسلام و عرض ارادت
نظر جناب حکمت مبنی بر عدم جرم انگاری شهادت کذب در دادسرا صایب بوده و نمی توان با طرح شکایت علیه شهود به نتیجه رسید
لازم بذکر است که دادیار بایستی به دلایل شاکی توجه می نمود(طبق قاعده الدلیل علی المدعی...)چرا که بحث عدمی(عدم وقوع جرم)اصلا قابل اثبات نیست!

با سلام وسپاس . . . .


* ب نظرم اگر اینگونه باشد اکثر متهمین ب همین شکل ( معرفی چند مطلع و شهود کذاب ) میتوانند از چنگال قانون بگریزند . . . .


** در این اینچنین مواردی درخواست جلسه اتیان سوگند مفید ب فایده خواهد بود یا خیر ؟ ب عبارت دیگر آیا میتوان از قابلیت ماده 1325 قانون مدنی استفاده کرد ؟
تنها یک قانون ثابت است ، هیچ قانونی ثابت نیست !!!
پاسخ
#5
سلام از پاسخ جناب مدافع عدالت سپاسگزارم
درخواست جلسه اتیان سوگند مفید ب فایده خواهد بود یا خیر ؟ ب عبارت دیگر آیا میتوان از قابلیت ماده 1325 قانون مدنی استفاده کرد ؟

موردمذکوردرامور مدنی ساری وجاری میباشددرامور کیفری میتوانیددردادگاه گواهان راجرح ودرخواست احضار وارائه گواهی نزدمقامات رسمی دردادگاه شوید.
تانظردوستان درخصوص پاسخ چه باشد؟
ما بیشتر،
از برداشتهایمان آزار میبینیم تا از واقعیتها...............
پاسخ
#6
(۲۴ تير ، ۱۳۹۴, ساعت --> ۳۵ : ۱۶)حکمت نوشته است: سلام از پاسخ جناب مدافع عدالت سپاسگزارم
درخواست جلسه اتیان سوگند مفید ب فایده خواهد بود یا خیر ؟ ب عبارت دیگر آیا میتوان از قابلیت ماده 1325 قانون مدنی استفاده کرد ؟

موردمذکوردرامور مدنی ساری وجاری میباشددرامور کیفری میتوانیددردادگاه گواهان راجرح ودرخواست احضار وارائه گواهی نزدمقامات رسمی دردادگاه شوید.
تانظردوستان درخصوص پاسخ چه باشد؟

با سپاس از نظرات ارزشمند اساتیدگرامی . . . .


1- اما ظاهرا ب شاکی فقط ده روز جهت اعتراض مهلت داده خواهد شد تا ب قرار مذکور در دادگاه صالح همان شهرستان اعتراض نماید . . . . اما مسئله ای ک قابل هضم نیست این است ک چرا رای رای دادگاه صالح قطعی و قابل اعتراض در دادگاه تجدیدنظر استان نمی باشد ؟


2- اما اینکه فرمودید ماده 1325 قانون مدنی مختص امور مدنیست . . . با شما هم نظر هستم حال ب نظرتان اگر شخصی بخواهد ب قرار منع تعقیب در دادگاه صالح اعتراض کند و ادله ی دیگری جز اعمال ماده مذکور نباشد میتواند ب ماده ی مذکور استناد کند یا خیر ؟


3- بعد از صدور قرار منع تعقیب میتوان "مطلعین " معرفی شده از طرف متهمین را جرح نمود ؟


منتظر نظرات ارزشمند اساتید عزیز هستم . . . .
تنها یک قانون ثابت است ، هیچ قانونی ثابت نیست !!!
پاسخ
#7
ممنون از پاسخ دوستان مخاطب محترم علم حقوق منم ندارد و مدعی در هر حالتی فکر میکند به حق بوده و تمتم کلامش اظهر من شمس لذا کسی که وظیفه برسی و انطباق ادله و قانون و شرع را داشته قاضی پرونده بوده در مورد سوال شما قوانین مدنی حق دخالت در امور کیفری را نداشته چون قانون مدنی جنبه خصوصی و مالی داشته اما در قوانین کیفری هم جنبه حق الله و هم جنبه حق الناس و هم جنبه نظم عمومی مطرح میباشد و همچنین تحلیل قاضی به نفع متهم اما در مسائل حقوقی حق با دارنده سند بوده هرچند سندی به اشتباه یا از راه خلاف کسب شده و ادله ای برای اثبات این موارد نیست لذا مخاطب محترم دقت در قانون و شرع بسیار مهم بوده و در مورد سوگند و شرایط آن مفصل در قانون آئین دادرسی بحث شده و همچنین ادله اثبات کیفری لذا استناد به قوانین حقوقی با وجود تعریف همان ادله در امور کیفری هم خروج موضوع داشته و هم خروج مفهومی در باب شهادت میتوانید هم در قانون مجازات و هم در آئین دادرسی کیفری بیشتر تحقیق کنید و همچنین پس از صدور قرار منع پرونده از نظر دادسرا خاطمه یافته بوده مگر با اعتراض طرف ذینفع و نقض قرار توسط دادگاه یا رسیدگی به اعتراض توسط دادگاه کیفری صالح لذا ذاتاً جرح شهود یا هر موضوع دیگر فقط بعد از نقض قابلیت رسیدگی داشته ولا غیر این نظر شخصی بنده بوده
بالا ترین محکمه وجدان است.و بالاترین پشتوانه مطالعه و تفکر در امور.تلفن دفتر انجمن جناب خدائی فر46 30 92 66 - 021 جهت تماس
پاسخ
#8
باسلام
تشکراز دوستان ارجمند بخاطر پاسخ کافی ودرست و مطلوب
اما بعرض برسانم
که در قوانین کیفری اشاره شده که تصمیمات قطعی کیفری برای محاکم حقوقی متبع است وهمچنین تصمیمات محاکم حقوقی برای محاکم کیفری لازم الاتباع میباشند
مثال : موضوع چک دارنده چک پس از خاتمه دادرسی کیفری وصدورمجازات صادرکننده میتواند درمحکمه حقوق برای دریافت مبلغ چک اقدام نماید
مثال 2 : درامور حقوقی وقتیکه محکمه حقوق حکمی مبنی بر تصدیق مالکیت فردی صادرنماید لذا همین حکم در مرجع کیفری تبعیت دارد
پاسخ
#9
با سلام خدمت دوستان بنده لازم به ذکر می دانم دوست بزرگوار جناب بتیانه مطالب معروضه شما را به شرح ذیل اصلاح مینمایم
که در قوانین کیفری اشاره شده که تصمیمات قطعی کیفری برای محاکم حقوقی متبع است وهمچنین تصمیمات محاکم حقوقی برای محاکم کیفری لازم الاتباع میباشند
دوست بزرگوار وقتی پرونده ای چه حقوقی و چه کیفری ایجاد میشود هر یک چه حقوقی و چه کیفری در بر گیرنده حق و حقوقی برای طرفین دعوا بوده و در نتیجه حاصله که به واسطه حکم تجلی می یابد حقی برای شخصی ایجاد شده این حق و اثبات حق از منظر قانون است که موجب زوال امور رسیدگی بوده نه اینکه برای هریک از محاکم لازم اتباع باشد چه بسا به واسطه اعتراض و رسیدگی مجدد آن حق از بین رفته و حق دیگری و به نفع دیگر و یا ثالث ایجاد شود . لذا تفسیر اینگونه خلاف اصول حقوقی بوده زیرا حق ایجاد شده نا زمانی اعتبار داشته که از تعرض بدور باشد و به محض تعرض تزلزل در آن حق ایجاد میشود تا نظر مجدد و امکان تسلسل در این امر.و لذا حق امری نسبی بوده نه قطعی زیرا بقای حق با وجود حق و ذینفع معنی داشته و به محض از بین رفتن هرکدام آن حق متزلزل میشود و تزلزل آن یا در خود حق بوده و یا در ذینفع حق مثلاً در بیع خود و ماهیت حق موجود بوده و با بیع ذینفع نیز تغییر میکند و یا در احکام وقتی حکمی حتی حکم قطعی اعتبار دارد که مصون از اعتراض باشد به محض اعتراض آن حکم تا تنفیذ مجدد متزلزل بوده یا حکمی قطعی بوده اما با اعتراض ثالث و ذیحق بودن ثالث آن حکم متزلزل شده لذا بنا به این توضیحات و استدلال لازم الاتباع بودن کلمه بی معنی بوده و این کلمه فقط در آئین دادرسیها معنی داشته نه در ماهیت امور

مثال : موضوع چک دارنده چک پس از خاتمه دادرسی کیفری وصدورمجازات صادرکننده میتواند درمحکمه حقوق برای دریافت مبلغ چک اقدام نماید
مثال 2 : درامور حقوقی وقتیکه محکمه حقوق حکمی مبنی بر تصدیق مالکیت فردی صادرنماید لذا همین حکم در مرجع کیفری تبعیت دارد
و در مورد مثال دوست بزرگوارم موضوع و ماهیت کیفری جدای از موضوع و ماهیت حقوقی بوده و بحث با این استدلال که کلیه چکها ماهیت حقوقی داشته هر چکی ماهیت کیفری ندارد لذا در مورد چک رابطه عموم خصوص جاری بوده به این دلیل این استدلال ماهیت حقوقی داشته چه از منظر کیفری و چه از منظر حقوقی
این نظر شخصی بنده بوده ممنون از بزرگواری خوانندگان، دوستان حقوقی خواهشمندم در صورت استدلال اشتباه بنده را ارشاد فرمایید.
بالا ترین محکمه وجدان است.و بالاترین پشتوانه مطالعه و تفکر در امور.تلفن دفتر انجمن جناب خدائی فر46 30 92 66 - 021 جهت تماس
پاسخ
#10
باسلام وتشکر ازمرشدم جناب کامیاب که امیدوارم شاگردخوبی شوم
بعرض برسانم که باتوجه به نوشته ام احکام قطعی منظورشده نه احکام قابل تجدیدنظر ویا غیرو ؛ بنابراین احکام قطعی شده که هیچ مقامی وفردی قادرمفاد انرانیست انرا تغییروتجزیه نماید مگر به حکم قانون که شرایط خاص خودرا دارند بنائا احکام قطعی
پس از صدور هر حکم قطعی است که متقاضی (دادخواست دهنده - شاکی ) به حق وحقوق خودنائل میگردد واین نیل رسمی ونافذ میباشد (یادم امد تنفیذ با ذال درست است یا تفیض با ضال مرحمتا ارشاد بفرمائید
بله ممکنه هر حکمی متزلل ونقض ومورد اعتراض واعاده دادرسی نیز واقع گردد اخرین حکمی که صادر شود ودیگر هیچگونه راهی برای تغییر وتقلیل وحتی افزایش مفادان نباشد موردنظراست
احکام قطعی شده کیفری در مراجع حقوقی متبع ولازم الاتباع است که مثال هم عرض کنم
درماده 682ق.م.ا قیدشده وقتی کسی سندی را محو ومعدوم میکند مثل چک یا سفته یا رسید که این معدوم شدن وپاره کردن مکافات کیفری دارد واگر این امر باعث ضرر به شخص وطرف گردد در محکمه کیفری به مطالبه یا استرداد ویا برگشت موضوع رسید وچک وسفته دادرسی نمیکند وذیفع میتواند به استناد همین حکم وماده به مرجع حقوقی مراجعه و .... مسترد نماید
حکم کیفری برای حقوقی متبع است وبرعکس هم همینطور
وقتیکه در مرجع حقوقی در مورد اصالت وصحت یک مقوله تصمیم وحکمی صادر میگردد که برای فردی حقی تعیین نماید همین تصمیم در مرجع کیفری لحاظ خواهدشد
البته فرموده جنابعالی را قبول میکنم وبدان پای بند میشوم من تا حالا چنان فکر میکردم حالا درست همین است که حضرتعالی فرمودید ممنون وسپساگزارم خدانگهدار
پاسخ
#11
جناب بتیانه تنفیذ با ذال درست است که اصلاح شد که وجود غلط املائی اصولاً هم در کتابها وجود دارد که در آخر صفحه ای بوده تحت عنوان غلط نامه که اصلاح میشود و لذا هدف رساندن قصد مخاطب بوده و زمانی با توجه به علم اصول و ادبیات فارسی میتوان برداشت چون غلط املائی در پاسخ دادن به دلیل این است که نگارنده به علت ذیق وقت و عدم ویراستاری بوده لذا در نوشتن لوایح عموماً و اصولاً نگارنده چندین بار متن را ویراست و غلط گیری میکند و مطلب دیگر بنده در این انجمن نه منفعت خاص داشته و نه منفعت خاص خواهم داشت و هدفم رساندن مطلب بوده ونه آموزش ادبیات فارسی هدف بیان حقوقی و رساندن مفهوم حقوقی و قانونی میباشد و کسی که میخواهد از مطالب برداشت و نگارش لایحه کند وظیفه اش ویراست و رفع اشتباه یا غلط های املائی میباشد هرکس که بخواهد هم گویند لایحه بنویسد و یا از خدمات تایپ درست بدون غلط استفاده کند وقت میگذارد دست در جیب میکند و زحمت میکشد و میرود دفتر یک وکیل و مشاوره حضوری با صرف وقت و هزینه میکند کسی که از مشاوره رایگان بهرمند میشود وظیفه لایحه نویسی و ویراسط و غلط یابی بعهده خودش بوده چون بنده به شخصه وظیفه بیان برداشت و ارائه استدلال حقوقی باتوجه به بضاعت علمی داشته عمله اکمه هیچ کسی نبوده و نیستم و نخواهم بود و در صورت اشتباه قطعاً اقرار به اشتباه میکنم و سعی در بیان نقض نداشته در ضمن به نظر بنده با عنایت به قانون آئین دادرسی چه کیفری و چه مدنی به نظر بنده به دلیل اینکه مرور زمان در قانون ما خلاف شرع و قانون بوده و تصریح مواد خاص در این کشور هیچ حکم قطعی بنا به استنباط حضرتعالی وجود ندارد چون در قانون آئین دادرسی ها وقتی دلیل جدیدی که مکتوم بوده (بنا به دلایل مختلف مانند گم شدن،به سرقت رفتنو...)یافت شود به محض یافت و یا در دسترس قرار گرفتن به آراء قطعی حتی توسط دیوانعالی کشورهم صادر شده باشد و یا اعلان اشتباه قاضی و یا قضات رسیدگی کننده میتوان اعاده دادرسی و رسیدگی مجدد و.... نمود بزرگوار با استناد به این استدلال میتوان عنوان نمود وجود حکم قطعی تفکری بیهوده و خلاف عقل و نطق میباشد لذا هر حکمی که قطعی و به اجراء کذاشته میشود و اجراء هم میشود مثلاً فروش خانه ای بواسطه اجرای احکام که به واسطه موادی از قانون نقض شده آن مزایده قابلیت ابطال و بازگشت مورد مزایده وجود دارد بنده چندین سال است که در حال مطالعه و تحقیق بوده و تاکنون ندیده ام در کشور ما حتی یک حقوقدان بتواند قاطع بگوید یک حکمی بلاشک قطعی بوده همه به صورت کلی میگوین حکم در تاریخ ..قطعی شده و دیگر امکان نقض توسط هیچ مرجعی وجود ندارد حتی ریاست قوه قضائیه و یا وهبری و قوای دیگر لذا هر زمان که چنین جمله ای در پایان حکم دیدید در آن زمان استدلال شما صدق میکند لذا بزرگوار بجای بیانات و ایرادات بیهوده پی برداشت درست و استدلال درست از بیانات هم باشیم زیرا علم حقوق علمی است نسبی نه قطعی زیرا هر عالم و اندیشمند حقوقی مطابق برداشت خود فکر و استدلال میکند مانند مجتهدین اگر اینگونه تفکری نبود که پویایی در فقه و حقوق میسر نمیگردید زیرا علم فقه و حقوق مبحثی پویا و زنده میباشد هر اندیشمند حقوقی هم میتواند با اندیشمند حقوقی دیگر هم اتفاق نظر و هم اختلاف نظر داشته باشد و نظریات مختلف و اینگونه است در فقها و علمای دینی چون این علوم و علوم اجتماعی مانند علوم مادی بسته نبوده و نیست و ایرادات نگارشی حتی پس از نگارش و چاپ قابلیت اصلاح مادی داشته ولی استدلال و بیان خلاف خیر زیرا جنبه معنوی و پیروی داشته. امیدوارم جسارت بنده را عف فرموده چون واقعاً فکر میکنم با توجه به وجود یک یا چند غلط نگارشی املائی بجای استفاده ماهیتی باعث آزردگی خاطر مخاطب و دوستان میگردد لذا فکر میکنم با توجه به اینکه بنده دکترین ادبیات فارسی نبوده و این سایت نیازمند کسی بوده که دارای دکترین ادبیات فارسی به همراه دکترین حقوق باشد از کلیه دوستان خداحافظی و مراتب انصراف و جدا شدن خود از انجمن را جهت مدیریت سایت جناب خدایی فر ارسال خواهم نمود
بالا ترین محکمه وجدان است.و بالاترین پشتوانه مطالعه و تفکر در امور.تلفن دفتر انجمن جناب خدائی فر46 30 92 66 - 021 جهت تماس
پاسخ
#12
باسلام وعرض ادب اولا هدف جنابعالی را بعرض میرسانم که قابل قدردانی وسپاسگزارم فردی معتقد به اصول و مبانی والای انسانی دانسته و سعی میکنم تا به حقوق افراد در جامعه احترام بگذارم،علاوه بر امور روزمره و جاری اوقات فراغت خودرا اکثراً در حال مطالعه و تحقیق در زمینه های مختلف حقوقی می باشم،و با کمک دوستان حقوقی و قضائی خود،درتلاش جهت ساده سازی و بیان روان مطالب حقوقی و قابل فهم و درک برای عامه مردم باشم
سرور ارجمندم جناب کامیاب بنده قصد غلط گیری نداشتم وسوال کردم که ایا تنفیذ با ذال درست هست یا با ضال که گویا حضرتعالی طوری دیگربرداشت فرمودید ." ! عین سوال (یادم امد تنفیذ با ذال درست است یا تفیض با ضال مرحمتا ارشاد بفرمائید
ازاین نظر بنده بعنوان عضو کوچک ودانش اموز حضرتعالی درحال فراگیری هستم ومطمئن هستم از شما کمتر میدانم چنانچه قبلا بنده تقاضای ارشاد در اموراتم به جنابعالی ودیگر بزرگواران متوسل میشدم وخواهم شد بنده درکمال صحت وبدون جبر واکراه اقرار واذعان دارم که حضرتعالی چه بامدرک چه بدون مدرک مرشد وراهنمای بنده بوده اید وهیچ فکر وتصوری غیرازاین ندارم وشدیدا وقلبا وانسانا پوزش می طلبم چون خوشم نمیاد دوست ارزشمندی را دراثر غفلتم ازدست بدهم ولی اگر چنانچه شاید به هزاران دلیل که در ارتباط من نیست قصد ترک انجمن رادارید از شما درخواست وتمنای ادامه را مستدعی هستم
بنده حقیر کمتر از دیپلم نظام قدیم یعنی درسال 50 کلاس 11 ادبی بودم ونتوانستم دیپلم دریافت کنم وقصورم را ببخشید
موردی بنظرم رسید که عرض میکنم در هنگام اموزش نظامیگری سال 51 استاد بمنظور دقت وتلاش مان ومراقبت از وسایل واسلحه ومهمات همواره تذکراتی وپندهائی میفرمود ازجمله اینکه درزمان گذشته بخاطر یک نقطه تعداد ده نفر از محبوسی را اعدام وبه جوخه اتش سپردند که فقط تقصیرشان این بوده هنگام نوشتن تلگرام بجای رها بشوند مجازات لازم نیست ولی نوشته شده رها نشوند وشایدهم خودجنابعالی ازاینگونه مسائل نیز واقف هستید وبازهم عرض میکنم اگر شما سوالم را غلطگیری پنداشتید وبعنوان ایراد بیهوده قلمداد فرمودید بنده عذرخواهی دارم واگرباعث آزردگی خاطر مخاطب و دوستان فراهم شده باشد نیزپوزش میخواهم
ودرزمینه احکام قطعی که عملیات اجرائی خاتمه یافته ومحکوم به منتفی شده باشد بنظرم هیچکس درهرمقامی حق ادعا وایراد وتغییر مفاد حکم قطعی را ندارد (به استثناء معترض ثالث ) که انهم قبل از اجرای حکم قابل استماع است مشروط براینکه اساس وماخذ حکم منتفی نشده باشد وذینفع باشد
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان