امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ماجرای باورنکردنی ، اما واقعی...
#1
برای مشاهده لطفا به آدرس زیر مراجعه فرمائید:

www.maghbon.blogfa.com
مرا با حقیقت بیازار ، ولی با دروغ آرامم مکن...!
پاسخ
#2
باسلام
مطلبی ازوبلاگ دوست ارجمندم آقای عزیزی حضورتان ایفاد میگردد

ساعت 3 نیم بعد از ظهر بود ، بعد از نوشیدن چای برای انجام کاری آماده ی بیرون رفتن شدم


گوشیم زنگ خورد ؛ همسایه طبقه دوم بود ، آقای عزیزی لطفا تشریف بیارید بالا خانه ی ما...


به خانه یشان که رفتم دیدم 2 نفر خیلی محترمانه ایستاده و باهم حرف میزنند


اول فکر کردم که شاید یکی از آشناها یا فامیل هایشان باشد ، گفتم آقای میرزایی کاری داشتین؟


گفت خانم و بچه ها را بردم تالار(جشن)وقتی که برگشتم دیدم ایشان وسط خانه ی ما قدم می زنند!!!


گفت:می پرسم شما کی هستین؟ اینجا چکار می کنید؟


می گوید: یک بنده خدا برای کار خیر آمده ام!یکی دختر شما را به من معرفی کرده و برای خواستگاری


خدمت رسیده ام!...ایشان تقریبا32 ساله نشان میدادند و خود را دانشجوی دکترای شیمی شهید


بهشتی معرفی کردند!...ظاهرش اصلا خلاف حرفش را داشت،(با شلواری لی 6 جیب که پاره هم بود


،پیراهنی نخی نارنجی و کاپشن سیاه و چهره ای شبیه به معتادان ) بلاخره ظاهرش بیشتر از یک دانشجو


یک ارازل و اوباش را نشان می داد...منم دلیل حضورش را پرسیدم ؛ گفت برای خواستگاری آمدم،آقای میرزایی


درب را قفل کرد و تمام جیب های لباسش را گشت اما هیچ چیزی پیدا نکرد جز 2 عابر بانک...


ضمنا گوشی اش را با شارژری که روی میز بود به شارژ زده بود!!!! و همچنین گفت آقا


حلال کنین من 3 تا شکلات از قنددان برداشته و خوردم!...آقای میرزایی به خانمش زنگ زد آمدند


و همه جا را بررسی کردند که مبادا چیزی کم و کسر شده باشداما همه چیز سر جای خودش بود


باز علت حضورش را پرسیدیم گفت خواستگاری،اما معرفش را نگفت که چه کسی دختر میرزایی را


به وی معرفی نموده ،و بنده به ایشان گفتم آقا معمولا هر کسی به خواستگاری بخواد بره باهماهنگی


قبلی،گل، شیرینی و...اما باز حرف خودش را میزدو ادعای خواستگاری داشت...بلاخره مجبور شدیم


به پلیس زنگ زدیم و بعد از آمدن و شرح ماوقع به پلیس به ایشان دستبند زده و به کلانتری بردند


عرایض زیر به نقل از آقای میرزایی:


از کلانتری به آگاهی نزدیک شورابیل انتقال داده اند و آنجا بعد از "رمز گشایی" هیچ گونه اعتراف مبنی بر قصد


سرقت یا انجام سایر جرایم از ایشان نگرفته اند...


موضوع جالب تر اینکه بعد از استعلام هویت ایشان مشخص شده طرف واقعا دانشجوی دکترای


شیمی دانشگاه شهید بهشتی است!


ضمنا بعد از آمدن آقای میرزایی به منزل متوجه شدند که ایشان از تلفن ثابت خانه به یک مبایل هم زنگ زده!


آقای میرزایی عنوان جرم و مجازات ایشان را از بنده پرسید و بنده با رجوع به قانون و استناد به م694ق.م.ا


عمل ارتکابی را مشمول ماده ندانسته و جواب قانع کننده ای نتوانستم به ایشان بدهم


واقعیتش گفتم عمل و رفتار ارتکابی ایشان جرم نیست!!!!


فعلا ایشان آب خنک میل می کنند تا اطلاع ثانوی...
............................................................................................................................................
به نظربنده اولآ باتوجه به اظهارات ایشان که ذیلآ خواهد آمد اوردوز مواد مخدرصنعتی مصرف کرده
ثانیآ اخیرآ سوراخ های بیشترشلوارلی دلیل برارزش بالای آن میباشد چون کاربرده تا به آنصورت سوراخ شده است
اگربنده جای همسایه شمابودم ترک محاکمه میکردم تاآن بنده خدا ازبازداشت درآید چون اگرسارق بود مجهز به این امرمبادرت مینمود
(با شلواری لی 6 جیب که پاره هم بود


،پیراهنی نخی نارنجی و کاپشن سیاه و چهره ای شبیه به معتادان ) بلاخره ظاهرش بیشتر از یک دانشجو
پاسخ
#3
سلام
نظر جنابعالی جالب است
مطمىنا آخرش رضایت و ترک محاکمه خواهد بود
باز نتیجه نهایی خدمتتان عرض خواهد شد
مرا با حقیقت بیازار ، ولی با دروغ آرامم مکن...!
پاسخ
#4
سلام
آقای عزیزی نتیجه چه شد؟
ما بیشتر،
از برداشتهایمان آزار میبینیم تا از واقعیتها...............
پاسخ
#5
(۱۶ اسفند ، ۱۳۹۲, ساعت --> ۳۴ : ۱۵)حکمت نوشته است: سلام
آقای عزیزی نتیجه چه شد؟

سلام
فعلا آقای دکتر با قرار وثیقه آزاد شده تا وقت رسیدگی تعیین گردد و ماجرا مورد بررسی قرار گیرد
مرا با حقیقت بیازار ، ولی با دروغ آرامم مکن...!
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان