امروز, ساعت --> ۰۲ : ۱۸
سلام
ما تو خونه ویلاییبا پدر و مادرم و خواهرم زندگی می کنیم ما تو محله نسبتا با همسایه های فضول هستیم به خاطر همین سعی کردیم تو زندگی کسی نباشیم وکاری به کار دیگران نداشته باشیم تا این همکار بابام اومد خونه کناری مارو خرید ورفت وامد شروع شد وبا هم صمیمی شدیم با گذشت چند سال پدرم بازنشسته شد و الزایمر گرفت من مجبور به نگهداری اون شدم این همسایه ما مرتب اشغال پشت در خونه ما می گذاشت و مادرم بهش تذکر می داد ولی اونم اهمیتی نمی داد تا یه شب در خونه شون زدم وبهش گفتم اشغال نگذارید اونم شروع به دعوا کردن کرد و فحش و ناسزا گفت از این رابطه ما بعد شد و اون رفت با همسایه کناری خودش دوست شد تو این سالها من به اونا کاری نداشتم ولی حرفهاشون که به گوشم می خورد مسخره می کردند و توهین چند بار بهشون گفتم اونا منو متهم کردند که تو چرا گوش میگری به خاطر رفتار اینا خونه و محله مون وتغییر دادم و رفتیم تو یه آپارتمان خدایی جای خوب و آپارتمان ساکتی بود و همه احترام می گذاشتند ولی پدرم که الزایمر داشت. بی تابی می کرد و می گفت بر گردیم خونه خودمون دکترش گفت چرا آوردینش جای جدید خلاصه بعد از یکسال که خونه به مستاجر دادیم برگشتیم دوباره قضیه تکرار شد این اقا اذیت کردنش تمامی نداره میخ تو دیوار ساعت ۲شب می کوبه تمام همسایه ها دست به یکی کرده و برضد ما شدند از پدرو مادرم ایراد می گیره که چرا همش تو خونه هستید نمی دونم چه کار کنیم چند بار خواستم برم ازش شکایت کنم ولی به خاطر نبود شهود وتبانی منصرف شدم لطفا راهنمایی کنید
ما تو خونه ویلاییبا پدر و مادرم و خواهرم زندگی می کنیم ما تو محله نسبتا با همسایه های فضول هستیم به خاطر همین سعی کردیم تو زندگی کسی نباشیم وکاری به کار دیگران نداشته باشیم تا این همکار بابام اومد خونه کناری مارو خرید ورفت وامد شروع شد وبا هم صمیمی شدیم با گذشت چند سال پدرم بازنشسته شد و الزایمر گرفت من مجبور به نگهداری اون شدم این همسایه ما مرتب اشغال پشت در خونه ما می گذاشت و مادرم بهش تذکر می داد ولی اونم اهمیتی نمی داد تا یه شب در خونه شون زدم وبهش گفتم اشغال نگذارید اونم شروع به دعوا کردن کرد و فحش و ناسزا گفت از این رابطه ما بعد شد و اون رفت با همسایه کناری خودش دوست شد تو این سالها من به اونا کاری نداشتم ولی حرفهاشون که به گوشم می خورد مسخره می کردند و توهین چند بار بهشون گفتم اونا منو متهم کردند که تو چرا گوش میگری به خاطر رفتار اینا خونه و محله مون وتغییر دادم و رفتیم تو یه آپارتمان خدایی جای خوب و آپارتمان ساکتی بود و همه احترام می گذاشتند ولی پدرم که الزایمر داشت. بی تابی می کرد و می گفت بر گردیم خونه خودمون دکترش گفت چرا آوردینش جای جدید خلاصه بعد از یکسال که خونه به مستاجر دادیم برگشتیم دوباره قضیه تکرار شد این اقا اذیت کردنش تمامی نداره میخ تو دیوار ساعت ۲شب می کوبه تمام همسایه ها دست به یکی کرده و برضد ما شدند از پدرو مادرم ایراد می گیره که چرا همش تو خونه هستید نمی دونم چه کار کنیم چند بار خواستم برم ازش شکایت کنم ولی به خاطر نبود شهود وتبانی منصرف شدم لطفا راهنمایی کنید