انجمن حقوقی هامون
شرح یک داستان - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن حقوقی هامون (https://www.vakil.net/forum)
+-- انجمن: تالار داستانهای حقوقی و پلیسی (https://www.vakil.net/forum/forumdisplay.php?fid=5)
+--- انجمن: انجمن داستانهای حقوقی و پلیسی (https://www.vakil.net/forum/forumdisplay.php?fid=20)
+--- موضوع: شرح یک داستان (/showthread.php?tid=854)



شرح یک داستان - کیومرث بتیانه - ۲۶ فروردين ، ۱۳۹۴

روزی پادشاهی به مامورین مالیاتش گفت درشهر که به دنبال اخذ مالیات هستید اگر به فرد چلاقی برخوردید بابت شل بودنش یک ریال جریمه - اگر به فردی کور مواجه شدید 5 ریال جریمه - وبه فرد لال 10 ریال جریمه وافراد کر به دویست ریال جریمه
مامورین درشهرمیگشتند وبه هر کور وکر ولال وشلی میرسیدند مبالغ جریمه را میگرفتند وهرچه التماس میشد اعتنائی نمی کردند
درسایه درختی به یک پیرمردی که خواب بود برخوردند که دستمالی را پهن کرده ومقداری نان وپنیر داشت با وی شروع بخوردن کردند دیدن که پیرمرد چلاق است به اوگفتند بلند شو راه برو نگاه کنیم - پیرمرد گفت من پیرمردی چلاق ولال وکر هستم وچشمهایم کم سو شده مرا اذیت نکنید که ناگهان سر فرمانده مامورین بلافاصله سراسیمه دستورداد که یالا این پیرمردرا ببندید که فرار نکند یک گنج است
موضوع تصادف ارسالی هم بلاتشبیه یک گنج است از صدمات