مهمان گرامی، خوش‌آمدید!
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت‌نام کنید.

نام کاربری
  

گذرواژه‌
  





جستجوی انجمن‌ها

(جستجوی پیشرفته)

آمار انجمن
» اعضا: 3,108
» آخرین عضو: mastaneh.amini
» موضوعات انجمن: 1,370
» ارسال‌های انجمن: 5,703

آمار کامل

کاربران آنلاین
درحال‌حاضر 7 کاربر آنلاین هستند.
» 0 عضو | 7 مهمان

آخرین موضوع‌ها
دریافت درگاه پرداخت بدون ...
انجمن: پرسش و پاسخ و مشاوره حقوقی
آخرین ارسال توسط: masoudfn
۵ آذر ، ۱۴۰۱, ساعت --> ۲۶ : ۱۲
» پاسخ: 0
» بازدید: 1
رگ تک چیست؟
انجمن: انجمن تخصصی مشاوره حقوقی حقوق تجارت
آخرین ارسال توسط: masoudfn
۱۸ آبان ، ۱۴۰۱, ساعت --> ۲۶ : ۱۲
» پاسخ: 0
» بازدید: 1
ضرورت و نحوه اخد مجوز برا...
انجمن: انجمن تخصصی مشاوره حقوقی حقوق تجارت
آخرین ارسال توسط: mastaneh.amini
۳۱ ارديبهشت ، ۱۴۰۱, ساعت --> ۵۴ : ۲۱
» پاسخ: 2
» بازدید: 352
مالیات و مسئولیت های استف...
انجمن: پرسش و پاسخ و مشاوره حقوقی
آخرین ارسال توسط: پونه تندرو
۱۳ بهمن ، ۱۴۰۰, ساعت --> ۴۹ : ۱۷
» پاسخ: 3
» بازدید: 1,568
سهم مالک ملک مغازه
انجمن: انجمن تخصصی مشاوره حقوقی کارشناسی رسمی دادگستری
آخرین ارسال توسط: پیروز
۸ دي ، ۱۴۰۰, ساعت --> ۰۹ : ۲۲
» پاسخ: 0
» بازدید: 5
لطفا راهنماییم کنید..
انجمن: انجمن تخصصی مشاوره حقوقی حقوق ثبت
آخرین ارسال توسط: پونه تندرو
۲۷ آذر ، ۱۴۰۰, ساعت --> ۲۰ : ۱۵
» پاسخ: 22
» بازدید: 42,382
مزاحمت تلفنی
انجمن: پرسش و پاسخ و مشاوره حقوقی
آخرین ارسال توسط: پونه تندرو
۲۴ آذر ، ۱۴۰۰, ساعت --> ۳۸ : ۱۷
» پاسخ: 24
» بازدید: 38,910
مجازات داشتن مشروب در ماش...
انجمن: پرسش و پاسخ و مشاوره حقوقی
آخرین ارسال توسط: پونه تندرو
۲۴ آذر ، ۱۴۰۰, ساعت --> ۰۹ : ۱۷
» پاسخ: 19
» بازدید: 55,360
شهادت دروغ
انجمن: انجمن تخصصی مشاوره حقوقی آئين دادرسی کيفری
آخرین ارسال توسط: پونه تندرو
۲۴ آذر ، ۱۴۰۰, ساعت --> ۵۸ : ۱۶
» پاسخ: 28
» بازدید: 47,701
به نرخ روز حساب کردن وجه ...
انجمن: انجمن تخصصی مشاوره حقوقی آئين دادرسی مدنی
آخرین ارسال توسط: چنگیزوند
۲۱ آبان ، ۱۴۰۰, ساعت --> ۴۳ : ۱۳
» پاسخ: 12
» بازدید: 506

 
  دزدیده شدن دسته چک و آگاهی پس از سواستفاده و برگه خوردن
ارسال کننده: mehranjahani - ۲۱ مهر ، ۱۳۹۸, ساعت --> ۴۸ : ۱۰ - انجمن: انجمن تخصصی مشاوره حقوقی حقوق مدنی - پاسخ (1)

سلام 
وقت بخیر 

من دسته چکم تو سرقت ماشینم گم شد و اصلا اطلاع نداشتم که دسته چکم هم داخل ماشین بوده 
بعد از چند ماه از بانک زنگ زدن اعلام کردن چک برگشتی داری 
من فورا رفتم دادگاه اعلام سرزقت کردم برای چکم و نامه رو بردم بانک ولی متاسفانه 6 برگ چک برگشتی داشتم 
حالا نه امضا ها با امضای من میخونه نه ادرس هایی که چک استفاده شده ، یعنی تو شهرای مختلفتهران و یزد این چکها برگه خوردن و با هرکودومشونم تماس میگیرم میگه ما چک رو برگشت دادیم پول گرفتیم ! 
همه چکها هم به اسم دو نفر ختم میشن که هیچ شماره یا ادرسی ندارم ازشون . 
حالا من چطوری میتونم رفع سو اثر کنم چک های برگشتی رو ؟ 


میشه لطفا راهنماییم کنید ؟ نه میتونم وام بگیرم نه دسته چک میدن بهم

چاپ این مطلب

  خسارت مالی در تصادف جرحی
ارسال کننده: هومن ش - ۱۷ مهر ، ۱۳۹۸, ساعت --> ۱۷ : ۲۳ - انجمن: انجمن تخصصی مشاوره حقوقی حقوق مدنی - پاسخ (6)

با سلام
چند ماه پیش یک خودرو روی خط عابر به همسر من برخورد کرد که بر اثر این تصادف شصت پای همسرم شکست و به همراه چندین کوفتگی متعدد که که به ما گفتند به کوفتگی و درد چیزی تعلق نمیگیره مشکل اصلی اینجاست که گوشی همسر من طی این تصادف هم ال سی دیش شکست هم قابش هم در پشتش عملا کلا گوشی از بین رفت راننده مقصر ابتدا گفت من همه چیز رو جبران میکنم بعدا زیر همه چیز زد و گفت کاری از دستتون برنمیاد رضایت هم که لازم نیست بدبد اصلا همون دیه رو بدید گوشیتون رو درست کنید دادسرا هم میگه گوشی به ما ربطی نداره مبلغش کمه ایا هیچ قانونی نیست که از ما حمایت کنه؟چرا وقتی کسی به همسر من زده تمام خرج بیمارستان و ام ار ای و همه چیز رو من بدم ولی مقصر برای خودش بچرخه دهن کجی کنه و تو روی من بخنده بگه زدم که زدم دیش رو میدم تازه اونم نمیدم بیمه میده گوشیت هم به من چه میخواستی نپری جلو ماشینم

چاپ این مطلب

  حضور دختر نامحرم با خواهر و برادر در خانه
ارسال کننده: hamedjafari12 - ۱۱ مهر ، ۱۳۹۸, ساعت --> ۴۰ : ۰۵ - انجمن: انجمن تخصصی مشاوره حقوقی آئين دادرسی کيفری - پاسخ (1)

سلام علیکم.
اگر دختری با دوست خانم اش در خانه باشند و برادر ان دختر هم در خانه باشد .ایا جرمی اتفاق افتاده است؟

چاپ این مطلب

  شرایط پرداخت نکردن مهریه
ارسال کننده: talaunicurn - ۴ مهر ، ۱۳۹۸, ساعت --> ۴۹ : ۱۳ - انجمن: انجمن تخصصی مشاوره حقوقی حقوق خانواده - بدون پاسخ

شرایط پرداخت نکردن مهریه و نحوه ی ارسال اظهار نامه از سوی زن به شوهر

شرایط پرداخت نکردن مهریه چیست؟ تمامی مردان به دنبال شرایط پرداخت نکردن مهریه هستند. مهریه یک بدهی است که با نظر دادگاه به جای پرداخت یکباره به شکل قسطی دریافت می‌شود و این مساله هیچ تاثیر خاصی در ماهیت آن ندارد.
برخی مردان تصور می‌کنند بعد از پرداخت چند قسط مهریه می‌توانند دیگر آن را نپردازند اما باید به این مساله توجه کرد که در صورت عدم پرداخت این دین، مهریه از حالت اقساط به حالت «حال» درمی‌آید و اصطلاحا این دین «حال» می‌شود و با منتفی شدن حالت «اقساط» مرد مجبور خواهد شد تا تمامی‌ آن را به شکل نقد بپردازد و دیگر امکان قسطی شدن آن وجود ندارد.
برخی تصورات غلط دیگر هم درباره مهریه وجود دارد که معمولا در زندان به مردان القا می‌شود. یکی از این تصورات این است که مرد می‌تواند چند قسط از مهریه را در اجرای احکام دادگاه بپردازد و پس از آن می‌تواند با هدف اذیت و آزار زن اقساط دیگر را در دادگاه‌های شهرهای دیگر بپردازد. آموزش غلط دیگر دوران زندان هم این است که مرد می‌تواند سکه‌های تقلبی را به جای سکه واقعی به همسرش بپرازد یا این‌که دو قسط را بدهد و بعد یک قسط را ندهد.
در پاسخ به چنین نکاتی باید بگوییم مهریه تنها در شعبه‌ای از اجرای احکام قابل پرداخت است که در آن پرونده تشکیل شده باشد و اساسا هیچ کدام از دادگاه‌های خانواده دیگر در سراسر کشور اقساط مهریه را از مرد دریافت نمی‌کنند مگر آن‌که پرونده‌ای در آن شهر تشکیل شده باشد. این مساله هم تنها در شرایطی رخ می‌دهد که محل زندگی یا کار مرد به شهری دیگر منتقل شود و او بتواند این تغییر جغرافیایی را با دلایل کافی به دادگاه اثبات کند.
خداحافظی با دادگاه و شرایط پرداخت نکردن مهریه: با آغاز پرداخت مهریه دیگر زن و مرد کاری با دادگاه صادرکننده حکم ندارند و تنها محل مراجعه آنها اجرای احکام است. حجم فعالیت‌هایی که در اجرای احکام انجام می‌شود، به نسبت شعبه‌های عادی دادگاه بیشتر و متراکم‌ تر است و به دلیل این‌که در این بخش قرار است حق و حقوقی زنده شود، گاه میان مراجعه‌کنندگان و کارمندان این بخش درگیری‌های لفظی و فیزیکی رخ می‌دهد.
اجرای احکام «واسطه»‌ای میان همسران است تا از این طریق ارتباط‌های مالی آنها بدون خون و خونریزی! انجام شود. تصور کنید مردی که می‌خواهد  مهریه همسرش را بدهد، هر ماه قرار باشد او را ببیند. مطمئنا افزایش و کاهش قیمت سکه و نیز مسائل گذشته و چیزهای جزیی هر بار اعصاب او را خرد می‌کند و ممکن است در یکی از همین پرداخت‌ها، او یک دست کتک هم تقدیم همسرش کند! یا این‌که زنی  مهریهاش را بگیرد و بعد منکر دریافت آن شود و بگوید شرایط پرداخت نکردن مهریه فراهم بود و نداد!
اگر مرد توانایی پرداخت  مهریه را داشت  اما از پرداخت آن خودداری کرد و گفت شرایط پرداخت نکردن مهریه فراهم است ، زوجه مهریه خود را به اجرا می گذارد .چنانچه ظرف مدت ده روز مالی، زن دارایی شوهر را معرفی کند، فوراً نسبت به توقیف آنها اقدام می شود، اگردارایی زوج فقط  حقوق او باشد ،( اگر مرد همسر دیگری نداشته باشد)تا یک چهارم  آن ماهانه به زوجه تعلق می گیرد،تا زمانی که مهریه کاملاً پرداخت شود  و مرد تا پرداخت کامل  مهریه زن نمی تواند از کشور خارج شود اما در صورتی که مرد اموال دیگری غیر از حقوق داشته باشد دادگاه  اموال او را می فروشد و  مهریه از این طریق پرداخت می شود.
اما اگر مرد توانایی مالی نداشت ،زن می تواند به دادگاه خانواده مراجعه کند و دادخواستی مبنی بر استرداد مهریه بهدادگاه بدهد و شرایط پرداخت نکردن مهریه را ایجاد کند . دادگاه به دادخواست او  رسیدگی   می کند در صورتی که زوجه مستحق دریافت  مهریه باشد ، دادگاه حکم به پرداخت مهریه  می دهد .در این صورت  مرد موظف می شود از زمان تعیین شده توسط دادگاه ،  مهریه همسرش را  بپردازد. اگر مرد مالی داشته باشد و زن فکر کند که در طول مدتی که دادگاه تشکیل می شود، مرد آن مال را می فروشد یا جابه جا می کند، از دادگاه می خواهد قرار تأمین خواسته صادر کند ، با این درخواست قرار تأمین صادر می شود و مال  تا صدور حکم دادگاه، توقیف می شود . از این مال تأمین شده می توان ، مهریه را برداشت  در غیر این صورت ، شرایط پرداخت نکردن مهریه ، ضمانت اجرایی دارد.

چاپ این مطلب

  خريد قراردادزمين سهم مالكانه ازطريق قولنامه عادي
ارسال کننده: saeed5472 - ۲۹ شهريور ، ۱۳۹۸, ساعت --> ۱۱ : ۱۹ - انجمن: انجمن تخصصی مشاوره حقوقی حقوق ثبت - بدون پاسخ

باسلام بنده در سال ٩٤اقدام به خريد يك قطعه زمين قراردادي بين شركت تعاوني ومالك از مالك زمين از طريق قولنامه عادي كردم
درقولنامه شماره قرارداد قيد شده ومتراژ٢٠٠متر از قرار متري دوميليون تومان بنده هم بيست ميليون تومان بعنوان وديعه پرداخت نمودم 
و اينكه فروشنده متعهد شده ظرف يك ماه دريكي از بنگاهها قراردادرسمي تنظيم نمايد و مابقي ثمن بصورت توافقي و اقساطي پرداخت شود و يك فقره چك بابت تتظيم به مبلغ بيست ميليون تومان به بنده تحويل داده است
فلذا ايشان از روز معامله غيبشان زد و هيچ سندو مدركي ازبابت وجود چنين زميني و يا تنظيم قراردادي به بنده ندادن
تعاوني نيز هيچ پاسخي ندادند
بنده با مشاوره با چندين وكيل و وكالت يكي از وكلا اظهارنامه اي به ايشان ارسال نمودم كه بي پاسخ بود و سپس اقدام به طرح دعوي تحويل مبيع نمودم دادگاه با استعلام از تعاوني و اثبات مالكيت فروشنده ايشان را محكوم به تحويل مبيع نمود و ليكن حكم تحويل مبيع در مرحله اجرا متوقف شد چون كارشناس حدود زمين را نتوانست مشخص كند و اجراي احكام به تعاوني دستور داد كه زمين را به بنده تحويل دهد و تعاوني نيز سرباز زد
وقاضي محترم  دريك سطر نوشتند بابررسياوراق زمين قابل تحويل نميباشد پرونده به بايگاني راكد منتقل شود و مختومه شد بدون انكه به استرداد ثمن و غيره اشاره اي شود 
بنده هم به ناچار پرونده را در همان حال رها نمودم
حال فروشنده رفته و عليه من طرح دعوي كرده و بااستناد به همان حكم تحويل مبيع بقيه پولش راخواسته
و قاضي بدون اجازه دفاع بنده درجا حكم محكوميت صادر نمود بعلاوه خسارت تاخير تاديه و هزينه دادرسي 
خواستم تحديدنظر بدم گفتن هزينه دادرسيت بيست ميليون ميشه منم بيست ميليون ندارم بدم اعسار دادم اونم رد كردن گفتن كارمندي باوجوديكه فيش حقوقم رانشان دادم كه ماهانه دوميليون درامدمه
حالا من موندم چكار كنم امروز فرداس مهلت تحديد نظر تموم بشه و حكم قطعي بشه و درحاليكه هيچ مدرك و سندي ندارم به چهارصد ميليون كه هسارتشم بيشتر از دويست ميليون ميشه محكوم بشم 
ميتونم شكايت كلاهبرادي كنم؟
چجوري جلوي اجراي حكم محكوميتم رو ميتونم بگيرم؟

چاپ این مطلب

  داستان پلیسی بادآورده
ارسال کننده: aradralami - ۱۴ شهريور ، ۱۳۹۸, ساعت --> ۵۵ : ۰۸ - انجمن: انجمن داستانهای حقوقی و پلیسی - بدون پاسخ

در واپسين ساعات اداري يك روز شنبه، در دفتر كارم نشسته و درحال تنظيم گزارش پرونده‌ي سرقتي بزرگ بودم كه توسط يكي از مأمورين، از حضور ارباب رجعي باخبر شدم. مردي خوش‌پوش و حدود 35-30ساله، با سيمايي مضطرب، درحالي‌كه شكوائيه‌اي به دست داشت، داخل شد. خواهش كردم بنشند. نشست و برگه را به دستم داد.
نوشته بود: «بهرام كي‌مرام نام دارم و به تجارت قطعات ماشين‌آلات مشغول هستم. قرار بود امروز با پرواز ساعت چهار بعدازظهر ايران‌اير، به دوبي سفر كنم. به همين‌انگيزه، مبلغ هنگفتي را به دلار و يورو تبديل كردم و درحالي‌كه بست‌هزار يورو به اضافه‌ي بيست‌وهشت هزار دلار در كيفم ارز داشتم، جهت برداشتن مدارك و صدور آخرين دستورات، به شركت واردات و صادرات خودم رفتم. كيف سامسونت را لحظه‌اي روي صندلي گذاشتم و به دستشويي رفتم. بعد از حدود سه الي چهار دقيقه برگشتم و به جمع‌آوري مدارك مشغول شدم، اما وقتي در كيف را بازكردم، ديدم تمام ارزها مفود شده، با ناراحتي به راهرو دويدم، ولي هيچ‌كس در راهرو نبود. دو كارمند خانم و دو بازارياب در طبقه‌ي پائين در اتاق‌شان بودند. از آنها سراغ گرفتم، اظهار بي‌اطلاعي كردند. اينك جهت دستگري سارق پولم، به شما متوسل شده‌ام.»
در ذيل شكوائيه، دستور رئيس مجتمع قضايي با اين مضمون درج شده بود: «نظر به حساسيت موضوع و رقم قابل توجه اعلامي، عيناً به اداره‌ي آگاهي ارسال شود تا نسبت به تحقيقات و كشف جرم و دستگيري مجرم يا مجرمين، اقدام، نتيجه در اسرع وقت به نظر برسد.» از او پرسيدم: «به كسي هم مظنون هستيد؟» پاسخ داد: «نه وا... هرچه فكر مي‌كنم عقلم به جايي قد نمي‌دهد.» پرسيدم: «از بانك تا شركت، جايي نرفتيد؟» پاسخ داد: «نه، حتي لحظه‌اي هم كيف را از خودم جدا نكردم.» پرسيدم: «چند نفر پرسنل داريد؟» پاسخ داد: «چهار نفر كارمند و يك نفر آبدارچي و دربان.» پرسيدم: «زمان سرقت، پرسنل شما كجا بودند؟» پاسخ داد: «چهار نفر كارمند در اتاق‌شان نشسته و درحال صرف چاي بودند، و آبدارچي هم لابد در طبقه‌ي همكف در آبدارخانه بوده و حتي از او سراغ گرفتم. جواب داد، نه كسي وارد شده و نه كسي خارج شده.» از كي‌مرام پرسيدم: «وقتي وارد شديد، دربان كجا بود؟» پاسخ داد: «وقتي داخل شدم، او را نديدم و بعداً فهميدم كه در آبدارخانه بوده.» پرسيدم: «وقتي جريان را به او گفتيد چه عكس‌العملي از خود نشان داد؟» كي‌مرام گفت: «خيلي عادي، اظهار بي‌اطلاعي كرد.» از كي‌مرام درخصوص ساعات كاري شركت پرسيدم و او گفت كه كارمندانش تا ساعت سه بعدازظهر، در محلّ كارشان حضور خواهند داشت.
به سرعت، همراه با مالباخته به محلّ وقوع سرقت عازم شدم. با راهنمايي كي‌مرام، داخل شدم. عاقله‌مردي كه بعداً فهميدم همان كريم‌آقاست، از جايش پريد و بلند سلام گفت. غيرممكن بود كسي بدون اطلاع كريم‌آقا داخل يا خارج شود. از كريم‌آقا پرسيدم: «امروز صبح، چه ساعتي آمدي؟» پاسخ داد: «30/7صبح با كليد خودم در ورودي را بازكردم و داخل شدم و سماور را روشن كردم. ساعت حدود 30/8، ابتدا آقاي مجابي و چند دقيقه بعد هم خانم‌ها آمدند.» از كريم‌آقا پرسيدم: «آقاي مرادي چه وقت آمد؟» پاسخ داد: «من آمدنش را نديدم، چون داخل آبدارخانه بودم، ولي وقتي داخل اتاق آنها چاي بردم، ديدم كه دارد باراني‌اش را درمي‌آورد.» رفتيم بالا و كي‌مرام، كارمندانش را معرفي كرد. از مرادي پرسيدم: «دليل تأخير شما چه بود؟» پاسخ داد: «يك از اقوام نزديك‌مان را در خيابان ديدم كه همسرش را داشت از درمانگاه خارج مي‌كرد. دلم سوخت و تعارف‌شان كردم كه بنشينند داخل ماشين تا آنها را برسانم.» پرسيدم: «شما هميشه اينطور دست و دلباز هستيد؟» مرداي با ناراحتي پاسخ داد: «اولاً امروز كار زيادي نداشتيم، درثاني خودم هم درهمان حوالي با يك مشتري كار داشتم.» پرسيدم: «و او را ديديد؟» مرادي من‌من‌كنان گفت: «وا... راستش... نه، چون مغازه‌اش بسته بود.» گفتم: «اسم و آدرس قوم و خويش و مشتري را كه با او كار داشتي برايم بنويس.» مرادي، با دلخوري به كي‌مرام نگاه رد. كي‌مرام مرا به كناري كشيد و گفت: «جناب سرگرد، من از چشمانم بيشتر به مرادي اعتماد دارم. بارها چك سفيد دادم دستش و او هرگز خيانتي به من نكرده، هربار كه به دوبي يا كويت مي‌روم، شركت روي كلك مرادي مي‌چرخد.» طوري‌كه كسي نشنود به كي‌مرام گفتم: «خواهشمندم اگر مي‌خواهيد به نتيجه برسيم، كمي خوددار باشيد.» سپس برگشتم طرف مجابي و از او خواستم كه بيايد بالا به اتاق كي‌مرام. آنجا از او پرسيدم: «در غياب آقاي كي‌مرام، آيا مرادي بيرون هم رفت؟» گفت: «چرا... بعد از رفتن آقاي رئيس، يعني بيست دقيقه بعد، تلفن همراه مرادي زنگ زد. او چند كلمه‌اي حرف زد و از اتاق خارج شد.» كريم‌آقا را مخاطب قرار دادم و پرسيدم: «شما هم ديديد؟» كريم‌آقا، اظهار بي‌اطلاعي كرد.
مرادي، در زد و داخل شد و كاغذي را كه رويش اسم و آدرس دو نفر نوشته شده بود را به من داد. پرسيدم: «راستي آقاي مرادي، چه كسي به شما زنگ زد؟» جواب داد: «همان قوم و خويش ما بود كه زنگ زد و پرسيد آيا يكي از داروهاي گرانقيمت همسرش داخل ماشين من نيفتاده؟ رفتم پائين داخل ماشين را نگاه كردم و به او زنگ زدم و گفتم كه جوابش منفي است.»
مرادي، حسابي دست و پايش را گم كرده بود. فرضيه‌ام اين بود. مرادي مي‌دانسته كي‌مرام امروز ارز زيادي با خود به شركت مي‌آورد. حتماً جايي منتظر مانده يا رئيسش را تعقيب كرده، بعد از او وارد شركت شده و شايد با اطلاع از عادت كي‌مرام كه معمولاً وقتي از بيرون به داخل مي‌آيد، دستهايش را مي‌شويد، ظرف يكي‌دودقيقه، بي‌سروصدا، داخل شده و ارزها را برداشته. فضيه‌ام چند اشكال داشت. ازجملة اينكه، مرادي از كجا مي‌دانسته كريم‌آقا اتفاقاً در آبدارخانه است و كس ديگري در راه‌پله‌ها حضور ندارد. درهمين افكار بودم كه يكباره چشمم به كيف سامسونتي افتاد كه با در باز روي ميز قرار داشت. پرسيدم: «اين همان كيف است؟» كي‌مرام تصديق كرد. درحالي‌كه نگاهم به لكه‌ي سفيد روي دكمه‌ي فشاري كيف بود به طرفش رفتم. روي لكه دست كشيدم. رنگ تازه بود. از كي‌مرام پرسيدم: «اين لكه از قبل روي كيف بود.» كي‌مرام گفت: «اين ديگه از كجا آمده؟» به دست‌هاي مرادي، كريم‌آقا و مجابي نگاه كردم، دست هر سه پاك بود. پرسيدم: «شما داخل ساختمان، استادكار نقاش يا رنگ‌كاري داريد؟» كي‌مرام جواب منفي داد. مجابي گفت: «اما روي پشت‌بام ساختمان بغلي، يك نفر ديروز داشت نرده‌ها را رنگ مي‌زد.» راه‌پله به خرپشته مي‌رفت. بالا رفتم و درنهايت تعجب ديدم در خرپشته باز است. قبل از اينكه چيزي بپرسم، كي‌مرام با عصبانيت پرسيد: «اين در را كي بازگذاشته؟» هرسه مرد، اظهار بي‌اطلاعي كردند. رفتم بالاي پشت‌بام. مجابي درست مي‌گفت. نرده‌هاي اطراف پشت‌بام مجاور تميز و تازه رنگ خورده بود. بلافاصله به سراغ مالك آپارتمان مجاور رفتم و درنهايت حيرت، نشيدم كه كارگرش عباس، صبح امروز درحال كار روي پشت‌بام بوده، ولي نزديك ظهر، باعجله رفته.»
پيدا كردن آدرس منزل عباس، در محله‌ي خزانه، تا غروب وقتم را گرفت. درحال زنگ زدن بودم كه موتوري به كوچه پيچيد، ولي به محض ديدن خودروي آگاهي، به سرعت سروته كرد و گريخت. باعجله به دنبالش راندم و او را دستگير كردم.
«امروز صبح، به طور اتفاقي آمدم روي پشت‌بام شركت. از پاسيو نگاه كردم. آقاي شيك‌پوشي داشت با تلفن حرف مي‌زد. به سختي شنديم كه گفت: «مي‌روم صرافي دلار و يورو مي‌خرم و برمي‌گردم شركت و...» از بالا نگاه كردم و رفتن او را ديدم. تا برگردد، در خرپشته را بازكردم و منتظر ماندم. ساعتي بعد، از همان بالا ديدم كه آمد. از پاسيو نگاه كردم. كيف را گذاشت روي صندلي، كتش را درآورد و رفت طرف يك در و آن را بازكرد. از بالا ديدم كه آنجا سرويس دستشويي است. به سرعت از پله‌ها آمدم پائين. مي‌دانستم چند دقيقه بيشتر وقت ندارم. چون نمي‌خواستم كيف را روي پشت‌بام جا بگذارم و ازطرفي با كيف هم نمي‌توانستم ازجلوي صاحب‌كارم بگذرم، شانسي امتحان كردم و در كيف باز شد. از ديدن ارزها شوكه شدم. همه را برداشتم و به سرعت خارج شدم.» وقتي عباس داشت دنباله‌ي ماجرا را مي‌گفت، به انسان محترمي به نام مرادي فكر مي‌كردم و اينكه چطور كم‌مانده بود با آبروي يك مسلمان بازي كنم.
منبع:مجله 7 روز زندگي شماره

چاپ این مطلب

  داستان پلیسی واقعی
ارسال کننده: aradralami - ۱۲ شهريور ، ۱۳۹۸, ساعت --> ۵۹ : ۱۳ - انجمن: انجمن داستانهای حقوقی و پلیسی - بدون پاسخ

کارآگاه جمله خودش رو به یاد آورد:

«این ماییم که باید سزای عملش رو کف دستش بگذاریم.»

این جمله‎ای بود که وقتی همسر فرد مال‎‎باخته داشت گریه می‎کرد، بهش گفتم. یادم نمی‎آد تا اون لحظه به کسی قولی داده باشم. اما مظلومیت بیش از حد اون خانم وادارم کرد قول بدم که حتماً این پرونده رو هم مثل بقیه کارهام به انجام برسونم. با این‎که امکان نداشت هیچ کاری رو نیمه تموم گذاشته یا رها کرده باشم.

همین هم باعث شده بود که همکارام همیشه بگن تو با بقیه فرق داری. اون سرگرد «حکمت» که وقتی حتی پیچیده ترین پرونده‎ها زیر دستم اومده بود، به بهترین نحو از طریق کشف علمی جرایم به نتیجه رسونده بودم. با یه سر نخ، یه تار مو، یا یک رایحه حتی ملایمِ به جا مونده از ادکلن مصرفی یک قاتل که در صحنه جرم استشمام کرده بودم، به اصل ماجرا می‎رسیدم.

تمام راهی رو که می‎رفتیم تا محل آژانس قلابی رو ببینیم، مرد مال‎باخته سکوت کرده بود؛ انگار اونه که دنیای خودش و خونواده‎ش رو خراب کرده. همسرش سرش رو به پشتی صندلی ماشین تکیه داده و به بیرون خیره شده بود. بعد از گرفتنِ ده میلیون وام وَ اضافه کردن اون به بیست و پنج میلیونِ خودشون، تونسته بودند جایی رو اجاره کنند که نزدیکِ محل کارشون باشه، وَ حالا هم این‎جوری شده بود.

محل کارشون پونک بود. وَ خونه‎ای که در اون ساکن بودند تهرانپارس. یعنی محل کار، غرب‎ترین نقطه غرب و محل زندگی، شرق‎ترین نقطه شرق. هر روز ساعت شش و نیم صبح از خونه بیرون می‎اومدن که هشت سر کار باشن، و پنج از شرکت بیرون می‎زدند وَ ساعت هشت شب تو اوج ترافیک می‎رسیدند خونه. مجبور بودند جایی نزدیک‎تر به محل کار پیدا کنند اما با پول کمی که داشتند؛ امکان جابه‎جایی وجود نداشت. از سویی خانواده‎ها‎شون هم امکان کمک مالی به اون‎ها رو نداشتند.

تا این‎که کسی، آشنای یکی از دوستان گفته بود اون‎ها می‎تونن روی سپرده بلند مدتِ اون، یک وام ده میلیونی بگیرن و قسطش رو هم خودشون بدن. زن و شوهر اقدام کرده و وام رو گرفته بودند و با شوق و ذوق دنبال جایی برای سکونت در غرب تهران می‎گشتند. غافل از این‎که روزگار براشون چه خوابی دیده.

شوهر، آگهیِ اجاره یک واحد آپارتمان 70 متری دو خوابه، تخلیه، با شرایطی عالی در منطقه جنت آباد، که در روزنامه درج شده بود رو می‎بینه. بلافاصله با گرفتن مرخصیِ ساعتی، خودش رو به آژانس معاملات ملکی می‎رسونه؛ به راحتی هم اون‎جا رو پیدا می‎کنه، چون نه مغازه‎ای اون دوروبَر بوده و نه آژانس املاک دیگه‎ای.

مشاورِ جوانِ آژانس اعلام می‎کنه اشتباه چاپی بوده که منطقه، جنت آباد درج شده، ملک داخل خیابان شاهین جنوبی قرار داره. یعنی مسافتی دورتر از منطقه‎ای که آژانس واقع شده، و اضافه کرده بود که صاحب ملک سکته کرده و فلج شده، برای همین خانواده مجبور شدند به منزل مادرزنِ صاحب آپارتمان نقل مکان کنند. بنابراین این‎جا رو فقط برای این‎که خالی نباشه اجاره می‎دهند.

روز تنظیم قرارداد همسرِ آقای صاحبِ ملک به آژانس مراجعه و ادعا می‎کنه همسرش بر اثر سکته بستری شده، تمام مدارک لازم رو همراهش می‎آره وَ می‎گه همه کارهای آپارتمان رو خودش انجام ، و در برابرِ 35 میلیون پول، کلید آپارتمان رو تحویل می‎ده.

چند روز می‎گذره و مردِ مستاجر وقتی برای گرفتن قرارداد به آژانس مراجعه می‎کنه، با در بسته‎ی مغازه‎ای بدونِ تابلوی آژانس املاک مواجه می‎شه.

یادمه وقتی بهشون گفتم که آژانس هیچ مجوزی نداشته و به صورت غیرقانونی فعالیت می‎کرده؛ آپارتمانی که به اون ها اجاره داده شده چند ماه پیش توسط همان پسرک مشاور، اجاره شده، وَ او آپارتمانِ اجاره‎ای خودش رو بدونِ آگاهی صاحبخانه به اون‎ها برای سومین بار اجاره داده وَ متواری است؛ همسرِ مرد شروع به گریه کرده، به پشت در تکیه داده بود و روی زانوهاش فرو افتاده و هق‎هق می‎کرد. با این‎که تاکید کرده بودم هفته قبل هم یک همچین موردی رو داشتم و پرونده رو حلش کردم، باز هم نتونسته بود اون رو آروم کنه. زن نفرین می‎کرد؛ حق داشت. همه پولی رو که با کارمندی جمع کرده بودن، دادن و حالا...

خم شدم و کنار اون‎ها نشستم.

گفتم: «خواهرم آروم باش، به ما اطمینان کن، برای این‎که خیالت راحت بشه می‎گم، قول می‎دم پیداش کنم و پولتون رو برگردونم. اون به سزای عملش می‎رسه.»

حرفی رو که به مرد زدم، خوب یادم می‎آد: «فقط باید کمی دقت می‎کردین. همین.»

چاپ این مطلب

  راهنمایی در مورد موضوع پژوهش
ارسال کننده: nina58 - ۱۰ شهريور ، ۱۳۹۸, ساعت --> ۲۷ : ۱۶ - انجمن: انجمن تخصصی مشاوره حقوقی حقوق مدنی - بدون پاسخ

با سلام و خسته نباشید من می خوام یک پایان نامه با عنوان ویژگی شهادت در ارزش اثباتی اسناد عادی با تأکید بر ویژگی عدالت شهود بنویسم میشه راهنمایی کنید که چه روندی رو پیش بگیرم یا از چه منابعی می تونم استفاده کنم علی الخصوص در مورد ویژگی و اثار شهادت در اسناد عادی
ممنون و سپاسگزار

چاپ این مطلب

  تصادف با عابر پیاده
ارسال کننده: mazegar - ۲۶ مرداد ، ۱۳۹۸, ساعت --> ۴۹ : ۱۵ - انجمن: پرسش و پاسخ و مشاوره حقوقی - پاسخ (5)

سلام.خسته نباشید.
18روز پیش با عابر پیاده روی خطکشی تصادف کردم.البته هیچ اتفاقی نیافتاد و من هرچه اصرار کردم که به پلیس زنگ بزنیم تا بیاد قبول نکردن و فقط شماره تلفن منو گرفتن و یه تک زنگ زدن گفتن اگه مشکلی پیش اومد بهت میگیم بعد چند ساعت حوالب 9شب زنگ زدن گفتن بیا فلان بیمارستان می باید بریم دکتر منم رفتم بعدا متوجه شدم خواهرش اون بیمارستان پرستار هست تو بیمارستان عکس ازش گرفتن و  گفتن چیزی نیست.ولی پلیسی که اونجا بود کارت ماشین و بیمه منو گرفت داد به اونا و صورت جلسه کرد.و گفت تا فردا صبر کنید بعد رضایت کارتو بهت برمیگردونن.برگه های ترخیص هم الان پیش منه و من هزینشو دادم. اما بعد هرچه تماس گرفتم نا مدارک رو بهم دادن نه اومدن تا رضایت بدن.هرروز یه هزینه برام میارن و میگن باید بدم رفتن mri هم گرفتن و میگن مدتی هم که خونه مونده باید هزینشو بدی.ولی من گفتم ماشین بیمه هست و بهتره از اون استفاده کنیم ولی نه شکایت کردن نه مدارک منو میدن.تا اینکه بعد 18 روز من رفتم و شکایت کردم که مدارک منو بدن.الان زنگ میزنن که برادرشون وکیله و تورو میندازه زندان و گواهینامتو باطل میکنه و میگن تو از تصادف فرار کردی.درحالیکه مغازه دار ها شاهدن و همچنین دوربین هم اونجا بوده. من الان نمیدونم چی کار کنم. زاستش اعصابم خیلی داغونه هردفعه زنگ میزنن یه چیزی میگن.لطفا راهنماییم کنید ممنون میشم.(درضمن مامور بیمارستان صورت جلسه رو به کلانتری محل بعد 18 روز نداده)

چاپ این مطلب

  برگرداندن سهم واگذار شده استارتاپ
ارسال کننده: henry_2009 - ۱۰ مرداد ، ۱۳۹۸, ساعت --> ۴۳ : ۰۸ - انجمن: انجمن تخصصی مشاوره حقوقی حقوق تجارت - بدون پاسخ

من 2% از سهم استارتاپ رو به یکی کارمندان استارتاپ دادم. الان امکان باز پس گیری اون سهم وجود داره (اگر اون شخص نخواد پس بده) ؟
نکته 1 - سهم واگذار شده به صورت شفاهی بوده ولی فرض بر اینه که کتبی واگذار شده نکته
2 - استارتاپ، هنوز به مرحله ثبت شرکت نرسیده

چاپ این مطلب