انجمن حقوقی هامون

نسخه‌ی کامل: سند عادی هبه
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
با سلام
یک قطعه زمین مورد ارث است چند نفر از وراث سهم الارث خود را طی سند عادی با امضای یک شاهد به بقیه وراث واگذار نموده اند اکنون برای به نام کردن سند زمین چه باید کرد ایا این سند عادی با توجه به فوت ان فراد قابل استناد است یا نه.
سلام
مخاطب گرامی،زمین موروثی که مورد پرسش قرارگرفته به این صورت که تعدادی از وراث به بیع طی سند عادی به دیگروراث منتقل نموده اندآیا دارای سند ثبتی میباشد یا خیر

پاسخ مذکورراارائه نموده تادوستان بتوانند پاسخ لازم راارائه نمایند
بله این زمین دارای سند ثبتی اشت.

نمیدانم منظورتان از بیع درین مورد چیست ولی سند عادی حاگی از این است که به این افراد بخشیده اند
کلمه بخشیدن بکار رفته است
سلام
هبه نامه شما نوشته‌اي عادي است که از توافق بر واقع ساختن عقدى یکجانبه با قبول واهب(شما)در موردي معين حکايت مي‌کند که چنين توافقی مشمول ماده ۱۰ قانون مدنى میباشدو ماده ۱۰ قانون مدنى که مبتنى بر اصل آزادى قراردادها میباشد، عمل متهب(بخشنده) را به رسميت مى شناسد و در روابط حقوقى آنها مؤثرمیباشدوماده795قانون مدنی بدان صراحت نموده است.


به نظر بنده بایدالزام وراث متهب به تنظیم سندعین موهوبه راازدادگاه بخواهید
تانظردوستان چه باشد؟
با تشکر از لطف شما مشکل ما این است که به همه وراث دسترسی نداریم. ایا این الزام که فرمودید به معنای تنفیذ سند عادی است و اگر چنین است روند این کار یعنی الزام به عین سند چیست متاسفانه من از اصطلاحات حقوقی چیز زیادی نمیدانم و خواهشمندم لطفا روشن تر و ساده تر توضیح بفرمایید . ممنونم
(۱۰ اسفند ، ۱۳۹۳, ساعت --> ۰۳ : ۲۰)بیتا نوشته است: [ -> ]با سلام
یک قطعه زمین مورد ارث است چند نفر از وراث سهم الارث خود را طی سند عادی با امضای یک شاهد به بقیه وراث واگذار نموده اند اکنون برای به نام کردن سند زمین چه باید کرد ایا این سند عادی با توجه به فوت ان فراد قابل استناد است یا نه.
باسلام
اگر سند عادی که وراث امضاء نمودند وشاهد وگواه هم تائید نموده ودر مرجع قضائی یا دفاتراسنادرسمی مورد تائید وتنفیذ قرارگرفته باشد میتوان دادخواست برای انتقال سند بقوت سندعادی وشهادت گواه تقدیم نمود حال اگر وراث فوت شده اند واین تائید درمرجع قضائی انجام نشده باشد وشاهد زنده باشد میتوان علیه وراث فوت شدگان (وراث ان دسته که سندعادی را امضا نمودند )دادخواست الزام به انتقال سندتقدیم نمود البته چون فوت شده اند ممکن است کار اخذ گواهی حصروراثت فوت شدگان نیز به اجبارا بشما محول گردد موفق باشید البته نظر بزرگواران سایت نیز موثر تر ومفیدتر ازبنده میباشد
متشکرم. متاسفانه شاهد هم فوت نموده.. .ممکن است بفرمایید که روند این دادخواست چکونه است؟
(۱۱ اسفند ، ۱۳۹۳, ساعت --> ۰۵ : ۲۳)بیتا نوشته است: [ -> ]با تشکر از لطف شما مشکل ما این است که به همه وراث دسترسی نداریم. ایا این الزام که فرمودید به معنای تنفیذ سند عادی است و اگر چنین است روند این کار یعنی الزام به عین سند چیست متاسفانه من از اصطلاحات حقوقی چیز زیادی نمیدانم و خواهشمندم لطفا روشن تر و ساده تر توضیح بفرمایید . ممنونم
مخاطب محترم : تنفیذ یعنی تائید واستوارکردن سندعادی که درمرجع محترم قضائی موردتائید قراربگیرد یا دردفترخانه اسنادرسمی ثبت شده باشد - اگر ملک دارای سند است که بایتسی علیه وراث فوت شدگان تقاضای الزام به سند انتقال تقدیم نمائید اگر گواهی حصروراثت برای ورثه فوت شدگان صادرشده واسامی انا را میدانید خواندگان همان ورثه مندرج در گواهی حصروراثت است که شما باید ضمن تقدیم دادخواست نفرشاهد هم بمنظور گواهی انجام معامله به دادگاه معرفی نمائید وپس از ان روش جاری است که دادگاه انجام خواهد داد 0اگربه ورثه دسترسی ندارید باذکر این عدم اطلاع بموجب ماده ق.ا.دم تقاضای نشر اگهی وازطریق اگهی احضار فرامایند نیازی به بلد بودن اصطلاحات حقوقی ندارد یک موضوع عادیست وروزمره که درداد وستدهای جاری با ان سروکاردارید که البته وقتی شما یک کلیو پرتقال خرید میکنید پول انر نقدا به فروشنده میدهید وسپس اصل جنس را تحویل وبمنزل برده ونوش جان میفرمائید این سندعادی هم همانند ان است که مسائل حقوقی نمیخواهد البته بفرمائید که بعداز انجام سندعادی ملک مورد سند بتصرف انتقال گیرنده داده شده یاخیر درصورت مثبت بودن همان مراتب که فوقا عرض شد را پیگیری میکنید اگرملک بتصرف منتقل علیه نشده کارکمی دشوارتر میگردد وهمانطوریکه استاد بنده هم فرمودند خدانگهدار
ممنون از راهنمایی شما . ملک هنوز به نام متوفی است . سوال من این است که ایا میشود اول این نامه هبه را رسمی کرده و بعد سراغ به نام کردن سند به بقیه وراث رفت یا نه.
خیر ! هبه نامه عادی است ودفاتراسنادرسمی به معاملات عادی عملی انجام نمی دهند وفقط اگرممکن باشد وانجام بدهند شایدبشود یکی یا امضاء شاهدرا گواهی نماید (گواهی امضاء )یا اینکه میتوان شاهد را به دفترخانه ببرید واز وی یک اقرار نامه بمنزله شاهد بودن به موضوع هبه تنظیم گردد ضمن اینکه شهادت گواه رسمی شده کمی هبه نامه را قوت می بخشد . بهرتقدیر موضوع عادی زمانی رسمی میگردد که درمرجع قضائی ویا رسمی موردتائید قرارگرفته باشد . جواب سوالم را اعلام نفرمودید ملک درتصرف کیست ؟
براساس ماده 795 قانون مدني، هبه عقدي است كه به موجب آن يك نفر مالي را به رايگان به شخص ديگري تمليك مي‌كند؛ به عبارت ديگر او مال خود را به طور مجاني به ملكيت ديگري در مي‌آورد.
در اين عقد سه طرف وجود دارد: واهب، متهب و عين موهوبه؛ واهب كسي است كه مالش را تمليك مي‌كند، متهب كسي است كه مال به ملكيت او در مي‌آيد و عين موهوبه هم مالي است كه مورد هبه واقع مي‌شود.
***دریافت مال، لازمه وقوع عقد هبه است
طبق قانون، عقد هبه واقع نمی‌شود، مگر با قبول متهب و قبض او. با توجه به اين تعريف، مادامي كه متهب مال را قبض (دريافت) نكرده باشد، عقد هبه منعقد نشده است؛ بنابراين رجوع هم موضوعيت نمی‌یابد و واهب می‌تواند هر زمان كه بخواهد آن مال را پس بگيرد.

اگر عقد هبه منعقد و عين موهوبه هم قبض شده باشد، واهب در صورتي می‌تواند از عقد رجوع كند و مال موهوبه را پس بگيرد كه دو شرط محقق شده باشد:
1-عين موهوبه موجود باشد
2- حق رجوع واهب از بين نرفته باشد. شرط اول كه روشن است؛ چنانچه عين مال از بين رفته باشد؛ ديگر امكان رجوع وجود نخواهد داشت.
*رجوع از هبه

براي رجوع از هبه‌نامه، واهب به دادگاه حقوقي مراجعه و دادخواست ارائه می‌کند. در محکمه نیز يكي از اين دو حالت ديده می‌شود: نخست اینکه هبه ثبت شده و داراي سند رسمی است. در این حالت واهب بدون اینکه نیاز باشد هبه را به اثبات برساند درخواست رجوع خود را مطرح می‌کند.

اما دیگری، زمانی است که هبه به صورت رسمی به ثبت نرسیده است. (هبه‌نامه عادی یا هبه شفاهی). در این حالت واهب مکلف است تا در دادگاه نخست انعقاد عقد هبه را به اثبات برساند آنگاه اعلام کند که می‌خواهد از عقد رجوع کند
خدانگهدار بخوانید
من عرض کردم هنوز سند به نام متوفی است و به هیچیک از وراث منتقل نشده
هبه نامه سهم الارث بخشی از وراث را به بقیه میبخشد و البته همه افراد واهب و گواه هم فوت کرده اند ایا یک نفر غیر از اینها میتواند بر صحت این امر در دفترخانه گواهی بدهد

یک وکالتنامه محضری بین وراث موجود است که امضای واهبین در ان هست ولی جون انها فوت کرده اند وکالتنامه باطل است ایا رسمی بودن این سند در تایید امضاها موثر است؟
اگر ملک تحویل متهب شده است عقد هبه جاری شده وقوت دارد اگر ملک به تصرب متهب داده نشده باشد عقد هبه جاری ومنعقد نشده که کارتان دشوارترخواهدشد
ایا موهوبه (ملک مورد انتقال)به تصرف انتقال گیرنده داده شده است یا خیر ؟
متوجه هستم که اصل سند بنام متوفی است اگر بنام متهب بود انگیزه ای جهت سوال وجودنداشت
اگرمطالب ومواد قانونی تیک قبلی را مطالعه ومداقه فرمائید پاسخ هرنوع سوالی دران نهفته وبراحتی تحصیل میگردد
تا وکالتنامه چه باشد ودرچه زمینه ای ودارای چه نکاتی وچه اختیاراتی موکل به وکیل داده واصولا وکالت در چه مورد است
جمله شما ؛ یک وکالتنامه محضری بین وراث موجوداست که امضاء واهبین دران هست . یعنی واهب ضمن هبه نامه عادی وکالتنامه رسمی هم منعقد نموده است یا اینکه وراث واهب وکالتنامه داده اند وضمنا امضاء ها ی ذیل وکالتنامه رسمی را میتوان یک دلیل وحجت دانست بمنزله اقرار ضمنی در ان مورد فقط وچنانچه عرض شد تا متن وکالتنامه مشخص نباشد ودرچه راستا وچه اختیاراتی داده شده درموردوکالتنامه نمیشه حرفی زد وسلام لطفا ماده 795 مدنی وادامه شرح را با مداقه ملاحظه بفرمائید متچکرم
این درست است که بخشش و هبه قابل رجوع است؟
(۱۷ آذر ، ۱۳۹۷, ساعت --> ۴۹ : ۱۵)محمد رضایی نوشته است: [ -> ]این درست است که بخشش و هبه قابل رجوع است؟

سلام
هبه در شرایط خاصی که در قانون مشخص شده است قابل رجوع است .